English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
English Persian
gleaning خده خوشههای باقیمانده پس از
Other Matches
glomerulate تنظیم شده در خوشههای کوچک
sori خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
relict باقیمانده
residual باقیمانده
residuum باقیمانده
reminder باقیمانده
reminders باقیمانده
remaining باقیمانده
loose end باقیمانده
loose ends باقیمانده
long residue باقیمانده
rests باقیمانده
remainder باقیمانده
rest باقیمانده
leavings باقیمانده
residue باقیمانده
residues باقیمانده
fragments قطعه باقیمانده
residual variable متغیر باقیمانده
survivor باقیمانده بازمانده
residual unemployment بیکاری باقیمانده
reliquix اثار باقیمانده
balance of the amount باقیمانده مبلغ
residual term جمله باقیمانده
residual drawdowm افت باقیمانده
remainder of the period باقیمانده مدت
distillation residue باقیمانده تقطیر
surviving dependent فرد باقیمانده
residual volume حجم باقیمانده
split میلههای باقیمانده
fragment قطعه باقیمانده
fragmenting قطعه باقیمانده
well-preserved خوب باقیمانده
odds and ends چیز باقیمانده
residue of the state باقیمانده ترکه
ort باقیمانده غذا
residuary legatee باقیمانده ماترک پس از تقسیم
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
land tail باقیمانده زمینی یکان
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
functional residual capacity فرفیت باقیمانده عملی
sum of squares of residual مجموع مربعات باقیمانده
remain مانده اثر باقیمانده
remained مانده اثر باقیمانده
oddment تکه و پاره چیز باقیمانده
subsidiaries باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary باقیمانده در محل برای حفافت
convert انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
blowdown خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
traces علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
bye hole سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
trace علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
par in پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
opportune lift فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
residual sum of squares مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com