English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
ravage خرابی وارد اوردن
ravaged خرابی وارد اوردن
ravages خرابی وارد اوردن
ravaging خرابی وارد اوردن
Other Matches
inflict ضربت وارد اوردن
endamage خسارت وارد اوردن
inflicted ضربت وارد اوردن
inflicts ضربت وارد اوردن
inflicting ضربت وارد اوردن
to take toll of any one تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
inflicting وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
scoffs اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
posts بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
to incur a punishment تنبیه بر خود وارد اوردن سزاوار تنبیه شدن
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
malfunction خرابی
devastation خرابی
destruction خرابی
demolition خرابی
demolitions خرابی
smash خرابی
godsend خرابی
ruination خرابی
faults خرابی
disrepair خرابی
eversion خرابی
fault خرابی
desolation خرابی
failures خرابی
breakdowns خرابی
breakdown خرابی
failure خرابی
faulted خرابی
dilapidation خرابی
wrecks خرابی
wrecking خرابی
wreck خرابی
malfunctioned خرابی
ruins خرابی
havoc خرابی
ruining خرابی
smashes خرابی
malfunctions خرابی
rottenness خرابی
wreckage خرابی
ruin خرابی
equipment failure خرابی تجهیزاتی
wrack خرابی بدبختی
crashingly شکستگی خرابی
crashing شکستگی خرابی
crashes شکستگی خرابی
decays خرابی تنزل
decaying خرابی تنزل
decayed خرابی تنزل
collapse mechanism مکانیزم خرابی
decay خرابی تنزل
disk crash خرابی دیسک
car breakdown خرابی اتومبیل
catastrophic failure خرابی فجیع
crash شکستگی خرابی
crashed شکستگی خرابی
fail soft با خرابی ملایم
fail soft با خرابی تدریجی
fault description توضیح خرابی
error description توضیح خرابی
description of error توضیح خرابی
defect description توضیح خرابی
fail safe با خرابی امن
fail-safe با خرابی امن
power failure خرابی برق
power failures خرابی برق
insulation fault خرابی نارسانا
transient failure خرابی گذرا
to do execution خرابی وارداوردن
the mischief of it is that' خرابی ان اینست که
failure free بدون خرابی
failure rate نرخ خرابی
page fault خرابی صفحه
failure rate میزان خرابی
fail softly با خرابی ملایم
fail softly با خرابی تدریجی
drinking was his ruin باعث خرابی اوشد
failure safety ایمنی در برابر خرابی
non destructive test ازمایش بدون خرابی
failure logcing ثبت وقوع خرابی
failure prediction پیش بینی خرابی
reliability ایمنی در برابر خرابی
cleans بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
mean time between failures زمان میانگین بین دو خرابی
cleaned بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
wrackful خراب کننده مسبب خرابی
clean بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
cleanest بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
failures خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
auto تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombs خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombed out خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
machined خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombed خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bomb خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
detritus چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
maintainability ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
autos تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
it spells ruin to the workmen متضمن خانه خرابی کارگران است
failure خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
on line fault tolerant system سیستم تحمل خرابی درون خطی
bent اسم رمز برای خرابی وسایل
standby که در صورت خرابی آماده استفاده است
cabled ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
cable ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
standbys که در صورت خرابی آماده استفاده است
destruct خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
corrective maintenance جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
machines خطای ناشی خرابی سخت افزار
degradation کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
failed سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
mtbf زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
fails سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
fail سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
cacogenics رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
redundancy تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
glitches خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitch خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
maintenance مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
standbys قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
it tends to ruin him وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
maintainability توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
standby قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
MTF متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
redundancies تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
shut off mechanism وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
hit دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
mean مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
meanest مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
hits دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
rerun محلی دربرنامه که اجرا ازآنجا شروع میشود پس از توقف یا خرابی
odd روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
odder روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
hitting دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
meaner مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
oddest روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
serviced توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
powers منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
graceful degradation اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
throw the baby out with the bathwater <idiom> (تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
redundancies اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
fail safe system سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
surges افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
redundancy اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
fall back دستورات و توابع دادههای موقت مخصوص که در صورت خطا یا خرابی استفاده میشود
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
surge افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
fallout خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
hotter سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hot سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hottest سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
maintenance قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
holed 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holing 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holes 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
replication 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
warm standby وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
hep وارد
comer وارد
intrant وارد
familiar وارد در
infare وارد
pertinenet وارد به
relevant وارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com