Dictiornary-Farsi | خراشیدگی در پوست داشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
to lostleather	خراشیدگی در پوست داشتن


Other Matches

abrasion	خراشیدگی
abrasion	خراشیدگی
abrasions	خراشیدگی
rasure	زدودگی خراشیدگی
abrasions	ساییدگی خراشیدگی
abrasions	ساییدن خراشیدگی
endermic	انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma	مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological	مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skins	پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning	پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned	پوست کندن با پوست پوشاندن
skin	پوست کندن با پوست پوشاندن
slough	پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peel	پوست انداختن پوست
peels	پوست انداختن پوست
tegumnentum	پوست طبیعی پوست
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
xanthochroid	شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
cost	قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest	مقصود داشتن هدف داشتن
hoping	انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner	مقصود داشتن هدف داشتن
hopes	انتظار داشتن ارزو داشتن
differs	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided	اقامت داشتن مسکن داشتن
mean	مقصود داشتن هدف داشتن
reside	اقامت داشتن مسکن داشتن
resides	اقامت داشتن مسکن داشتن
differing	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers	تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred	بیم داشتن از ترس داشتن از
differ	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring	بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart	ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differed	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors	بیم داشتن از ترس داشتن از
hope	انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped	انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer	تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep	بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for	اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve	چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom>	زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
barks	پوست
cortices	پوست
peeling	پوست
strippers	پوست کن
skinning	پوست
skinned	پوست
bark	پوست
cortex	پوست
skin	پوست
barking	پوست
flayer	پوست کن
scalp	پوست سر
barked	پوست
glume	پوست
hulls	پوست
hide	پوست
swanskin	پوست قو
hull	پوست
skinner	پوست کن
skinless	بی پوست
tegmen	پوست
hides	پوست
integument	پوست
husks	پوست
husk	پوست
skins	پوست
peel	پوست
stripper	پوست کن
parer	پوست کن
goatskins	پوست بز
goatskin	پوست بز
rinds	پوست
tunc	پوست
encrustation	پوست
cuticle	پوست
peltry	پوست
shells	پوست
shelling	پوست
rind	پوست
neurilemma or lema	پوست پی
shell	پوست
encrustations	پوست
tegmentum	پوست
dermis	پوست
goats	پوست بز
goat	پوست بز
shale	پوست
peels	پوست
crustal	پوست
dermatalgia	پوست
parchment	کاغذ پوست
erythema	التهاب پوست
Afrikaner	سفید پوست
peeler	پوست کننده
peelers	پوست کننده
webbed	پوست دار
dermatographia	پوست نگاری
whity	سفید پوست
excoriate	پوست کندن از
ethiope	سیاه پوست
encrustations	پوست زخم
excoriation	پوست رفتگی
derm	زیر پوست
decorticate	پوست کندن از
exuviate	پوست انداختن
unhusk	پوست کندن
encrustation	پوست زخم
ethiopian	سیاه پوست
crocodiles	پوست سوسمار
dermoidal	پوست مانند
crocodile	پوست سوسمار
Afrikaners	سفید پوست
excorticate	پوست کندن
entoderm	درون پوست
ecdysis	پوست اندازی
dry bones	پوست واستخوان
drumhead	پوست طبل
drum head	پوست طبل
desquamate	پوست ریختن
bearskin	پوست خرس
bearskins	پوست خرس
desquamate	پوست انداختن
dermatosis	اماس پوست
dermatozoa	انگلهای پوست
dermoid	شبیه پوست
dermotropic	پوست گرای
dermoid	پوست مانند
dermotropic	متمایل به پوست
ecdysis	پوست ریختن
ectorderm	برون پوست
dermatopathy	ناخوشی پوست
endoderm	درون پوست
slough	پوست مار
slough	پوست سبوس
maces	پوست جوز
sheepskin	پوست گوسفند
whitey	سفید پوست
dermatography	شرح پوست
dermatoid	پوست مانند
parchmenty	پوست مانند
mace	پوست جوز
dermatology	پوست شناسی
egg shell	پوست تخم
transcutaneal	عبورکننده از پوست
dermoidal	شبیه پوست
peel	پوست کندن
malacodermous	نرم پوست
ross	پوست کندن
ross	پوست درخت
malicorium	پوست انار
rhytidome	پوست درخت
melanic	سیاه پوست
melanotic	سیاه پوست
mesoderm	میان پوست
moleskin	پوست کورموش
molt	پوست اندازی
scalable	پوست کندنی
scarf skin	پوست برونی
bran	پوست گندم
peels	پوست انداختن
peels	پوست کندن
kid skin	پوست بزغاله
kipskin	دسته پوست
rawhide	پوست خام
rawhides	پوست خام
scscalable	پوست کندنی
peeling	پوست انداختن
slouch	پوست انداختن
slouched	پوست انداختن
periderm	پوست اطراف
periderm	پوست برونی
percutaneous	از راه پوست
peltmonger	پوست فروش
oxhide	پوست گاو
parer	پوست تراش
parachroma	بیرنگی پوست
papillose	مانندبرامدگی پوست
pachydermatous	ستبر پوست
pachydermatous	پوست کلفت
onionskin	پوست پیاز
phyma	برامدگی پوست
pityriasis	شوره پوست
slouches	پوست انداختن
slouching	پوست انداختن
molted	پوست انداختن
molting	پوست انداختن