English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
petard خرج تخریب دیواره و پایه پل
Other Matches
underwater demolition تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
destruction site منطقه تخریب مهمات محل تخریب
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
atomic demolition munition خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
base width عرض پایه پهنای پایه
ruptures تخریب
demolition تخریب
rupture تخریب
demolitions تخریب
degradation تخریب
destroyed تخریب شد
fail soft تخریب
rupturing تخریب
ruination تخریب
vandalism تخریب
destruction تخریب
fail safe تخریب امن
demolition target هدف تخریب
demolition kit جعبه تخریب
fail-safe تخریب امن
hard core مصالح تخریب
demolition belt نوار تخریب
destructor تخریب کننده
criminal damage تخریب جزائی
destructivity قدرت تخریب
cratering charge خرج تخریب
rubble hard core مصالح تخریب
destruction site منطقه تخریب
rheodestruction تخریب جریان
subversion انهدام تخریب
destruction fire تیر تخریب
fail soft تخریب تدریجی
destruct تخریب کردن
rupture تخریب کردن
ruptures تخریب کردن
demolitions تخریب کردن
demolition تخریب کردن
oxidative degradation تخریب اکسایشی
rupturing تخریب کردن
destruct system سیستم تخریب
demolish تخریب کردن
demolishes تخریب کردن
underwater demolition تخریب زیرابی
demolished تخریب کردن
bomb disposal تخریب بمب
demolishing تخریب کردن
destruction radius حداکثرشعاع تخریب
curtains دیواره
parapets دیواره
rims دیواره
cliffs دیواره
septum دیواره
cliff دیواره
dissepiment دیواره
parapet دیواره
wall دیواره
barrier دیواره
rim دیواره
walls دیواره
escarpment دیواره
barriers دیواره
escarpments دیواره
embankments دیواره
partitions دیواره
partition دیواره
bulkheads دیواره
bulwark دیواره سد
bulkhead دیواره
bulwarks دیواره سد
embankment دیواره
causey دیواره
echal دیواره
demolition kit جعبه وسایل تخریب
demoralization تخریب روحیه کردن
destruction area منطقه تخریب مهمات
dismantling shot تیر تخریب کننده
destruction radius شعاع تخریب مین
vasto حکم یا دستور تخریب
demolition firing party گروه مسئول تخریب
demolition belt کمربند تخریب منطقهای
concussion detonation خرج تخریب ضربتی
concussion detonation خرج اماده به تخریب
insulated wall دیواره عایق
bulkheads تیغه دیواره
approach wall دیواره ورودی
wing wall دیواره جانبی
bulkhead تیغه دیواره
collision bulkhead دیواره نشکن
bulwarks دیواره محافظ
banch wall دیواره محافظ
banch wall دیواره پشتیبان
basket dam دیواره سبدی
bank genesis پیدایش دیواره
bulwark دیواره محافظ
collision bulkhead دیواره ضد تصادم
parapets محجر دیواره
training wall دیواره راهنما
arch-facade دیواره ی مشبکی
parapet محجر دیواره
groyne سد یا دیواره ساحلی
snow fence دیواره برفگیر
cordon سرپوش دیواره
sausage dam دیواره تورسنگی
guide wall دیواره راهنما
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
destroyed ازبین رفت تخریب شده
xylotomous دارای قابلیت تخریب چوب
coaming دیواره دور دریچه ها
bullword دیواره روی پل کشتی
levee دیواره ساحلی رودخانه
hatch coaming دیواره دور دریچه
choir-wall [دیواره ی جداکننده جایگاه]
heel پاشنه پی دیواره حائل یا سد
heels پاشنه پی دیواره حائل یا سد
bank effect اثر دیواره کانال
perforated cutoff دیواره نیمه تراوا
positive cut off دیواره اب بند کامل
ice foot دیواره یخ درنواحی شمال
chancel-rail دیواره مشبک [کلیسا]
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
inert ammunition مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
command destruct signal علامت تخریب موشک با فرمان دور
countermine سیستم تخریب مین به طور خودکار
bomb cemetery محل تخریب بمبهای عمل نکرده
fireback دیواره عقبی کوره یابخاری
kickbacks دیواره فاصله بین دو مسیربولینگ
phlebitic وابسته به اماس دیواره ورید
partitive وابسته به تیغه یا دیواره یاتفکیک
kickback دیواره فاصله بین دو مسیربولینگ
padeye حلقه ثابت دیواره پل ناو
tambour دیواره متحرک چوبی ساختن
gunwale لبه بالایی دیواره قایق
partitives وابسته به تیغه یا دیواره یاتفکیک
bulkheads دیواره عمودی روی قایق
ice-foot [دیواره یخ در کنار نواحی شمالی]
bulkhead دیواره عمودی روی قایق
base piece پایه پایه استقرار
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
scabbing نفوذ بسکها درداخل دیواره هدف
intruder operation تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
charged demolition مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
command destruct signal علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
mudcapping نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
lined well چاهی که دیواره ان با سنگ پوشش شده باشد
uncased well چاهی که دیواره جدار ان پوشش نشده باشد
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
scabbing بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
toes ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toe ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
integral tank تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
tide mark علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
crinkum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
Crinkle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
three cushion billiards بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choire-enclosure [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
antimateriel ammunition مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
demoralised از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
curb محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
parapet حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
parapets حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
destroy تخریب کردن منهدم کردن
destroying تخریب کردن منهدم کردن
destroys تخریب کردن منهدم کردن
access procedures روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
shields بدنه محافظ دیواره محافظ
shield بدنه محافظ دیواره محافظ
seated پایه
cantilever پایه
probe پایه
probed پایه
isomer هم پایه
probes پایه
basal age سن پایه
base 0 پایه 01
cantilever bridge پایه پل
headstock پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com