English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
loader خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
Other Matches
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffed مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffs مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
rammer سمبه نظافت لوله سمبه توپ سمبه پر کن توپ
truster باور کننده امانت گذار
loader بارکن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
card loader کارت بارکن
automatic loader بارکن خودکار
auto load خود بارکن
running gear قسمت حرکت کننده ماشین
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
audio ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
rammer سمبه
brushes سمبه
brush سمبه
rammer سر سمبه
hollow punch سمبه منگنه
cleaning rod سمبه تفنگ
drifts میله سمبه
drifting میله سمبه
drifted میله سمبه
lapping head سمبه فلزی
drift میله سمبه
brushes سمبه لوله
rammer staff دسته سمبه
ram سمبه زدن
lapping head سمبه توپ
rammed سمبه زدن
rammer staff چوب سمبه
rams سمبه زدن
brush سمبه لوله
staff section قطعات سمبه
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
gun stick میل سمبه تفنگ
spademan نفر سمبه زن توپ
cylinder block boring machine دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
swabs کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
swab کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
hob فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
hobs فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
granulator دانه دانه کننده ماشین خردکردن
slabber ماشین تراش تکه تکه کننده
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
com file در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
transitions گذار
transition گذار
over- گذار
over گذار
bypassing کنار گذار
blazers علامت گذار
auctioneers حراج گذار
pledgor رهن گذار
auctioneer حراج گذار
shelver در قفسه گذار
bypass کنار گذار
pledgor وثیقه گذار
grader نمره گذار
bypassed کنار گذار
differentiator فرق گذار
grounder پایه گذار
bypasses کنار گذار
grounder کار گذار
assessor خراج گذار
lienee وثیقه گذار
discriminator فرق گذار
deepositor ودیعه گذار
zoogenic بچه گذار
blazer علامت گذار
contributory خراج گذار
swindlers کلاه گذار
legislators قانون گذار
punctuator نقطه گذار
legiskative قانون گذار
salver مرهم گذار
mortgagor رهن گذار
foundered بنیان گذار
legator میراث گذار
handler دسته گذار
spotter خال گذار
handlers دسته گذار
founder بنیان گذار
impressionistic برداشت گذار
legislatress قانون گذار زن
racers مسابقه گذار
legislator قانون گذار
swindler کلاه گذار
depositor امانت گذار
founders بنیان گذار
foundering بنیان گذار
legislatrix قانون گذار زن
dotter نقطه گذار
racer مسابقه گذار
graduator درجه گذار
legislative قانون گذار
demographic transition گذار جمعیت
transition period دوره گذار
transit time زمان گذار
crossing site محل گذار
tracklayer ریل گذار
tracked layer ریل گذار
tapper توپی گذار
bailer امانت گذار
transition state حالت گذار
instaurator بنیاد گذار
insurant بیمه گذار
nomographer قانون گذار
marker pen علامت گذار
encoder رمز گذار
bailor امانت گذار
mark sense نشان گذار
salvers مرهم گذار
coder رمز گذار
accomodating منت گذار
prizer قیمت گذار
pracitcable گذار کردنی
innovators بدعت گذار
innovator بدعت گذار
insured بیمه گذار
heretics بدعت گذار
valuer قیمت گذار
heretic بدعت گذار
outdoor recreation گشت و گذار
lowpass پایین گذار
pawnor رهن گذار
valuers قیمت گذار
investor سرمایه گذار
marker نشان گذار
space bar فاصله گذار
pricer قیمت گذار
markers نشان گذار
oviparous تخم گذار
investors سرمایه گذار
trend-setters بدعت گذار
trend-setter بدعت گذار
shelver در تاقچه گذار
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
buoy tender ناو بویه گذار
burst gate لامپ پیام گذار
depositor ودیعه گذار مودع
buoy tender کشتی بویه گذار
mine layer کشتی مین گذار
position control پیچ مرکز گذار
subcaliber تفنگ اثر گذار
dan layers شناوه بویه گذار
dan runner کشتی بویه گذار
miscreant بدعت گذار خبیث
truster ودیعه گذار اعتباردهنده
minelayer ناو مین گذار
minelayer کشتی مین گذار
dot generator مولد خال گذار
free capital سرمایه گذار پولی
uniparous هر باریک تخم گذار
net laying ship کشتی تور گذار
spacebar کلید فاصله گذار
testator شاهد میراث گذار
money lender پول به بهره گذار
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
You are not pulling my leg , are you ? نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
parentheses free nataton نشان گذار بدون پرانتز
pathfinders هواپیمای علامت گذار مسیر
spademan نفر خرج گذار توپ
pathfinder هواپیمای علامت گذار مسیر
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
to mince matters از گفتن راستی فرو گذار کردن
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
encrypt تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
nomothetes کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
encipher تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
drifted انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com