Dictiornary-Farsi | خرده مالک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 208 (10 milliseconds)

English	Persian
goodman	خرده مالک
smallholder	خرده مالک
smallholders	خرده مالک


Search result with all words

yeoman	خرده مالک کشاورز
yeomen	خرده مالک کشاورز
laird	ملاک خرده مالک
lairds	ملاک خرده مالک
yeomanly	خرده مالک کشاورز
Other Matches

fee tail	تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedications	در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication	در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
reputed owner	در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
dribbles	خرده خرده پیش بردن
dribble	خرده خرده پیش بردن
dribbling	خرده خرده پیش بردن
dribbled	خرده خرده پیش بردن
sipped	خرده خرده نوشی
sipping	خرده خرده نوشی
sips	خرده خرده نوشی
sip	خرده خرده نوشی
have	مالک
proprietor	مالک
proprietors	مالک
homeowner	مالک
landlord	مالک
homeowners	مالک
proprietress	مالک
landlords	مالک
proprietresses	مالک
owner	مالک
ownerless	بی مالک
owners	مالک
owner of a property	مالک
having	مالک
lord	مالک
angels	مالک
lords	مالک
landed	مالک
possessors	مالک
angel	مالک
possessor	مالک
at the owner's risk	بعهده مالک
yeoman	مالک جزء
apollyon	مالک دوزخ
freeholder	مالک مطلق
householder	مالک خانه
owns	مالک بودن
car owner	مالک اتومبیل
yeomen	مالک جزء
householders	مالک خانه
own	مالک بودن
owning	مالک بودن
absentee landlord	مالک غایب
owned	مالک بودن
ground landlord	مالک عرصه
shipowner	مالک کشتی
to have possession of	مالک بودن
to possess	مالک بودن
timocracy	مالک سالاری
to have	مالک بودن
to hold	مالک بودن
absentee	مالک غایب
absentees	مالک غایب
yeomanly	مالک جزء
seis	مالک شدن
reputed owner	مالک اعتباری
joint owner	مالک مشاع
holding company	شرکت مالک
sole owner	مالک منحصر
to have something	مالک چیزی بودن
at owner's risks	ریسک به عهده مالک
esquire	مالک زمین ارباب
owner of root or seed	مالک اصله یا حبه
to have something at one's disposal	مالک چیزی بودن
deforce	بزورمالی را از مالک گرفتن
fixed stock	مالک انحصاری سهام
benefical owner of an estate	مالک بهره برداریک دارایی
proprietary	متعلق به ملاک وابسته به مالک
ship's husband	مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant at will	متصرف به میل و اراده مالک
tenant by sufference	متصرف با رضایت ضمنی مالک
foreclose a mortgage	فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict	ترک شده بوسیله مالک یا قیم
at the owner's risk	با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
unearned icremrnt	افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment	افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
thefts	بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
fee tail	تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
theft	بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
glimmers	خرده
tittle	خرده
haet	خرده
snippy	خرده
snippel	خرده
fragmental chip	خرده
dribblet	خرده
trash ice	خرده یخ
bittock	خرده
wight	خرده
weensy	خرده
particles	خرده
particle	خرده
bits	خرده
bit	خرده
debris	خرده
fragments	خرده
fragmenting	خرده
fragment	خرده
smallest	خرده
smaller	خرده
small	خرده
glimmered	خرده
whole	بی خرده
vestigial	خرده
vestige	خرده
vestiges	خرده
jot	خرده
jots	خرده
fraction	خرده
splintering	خرده
crumb	خرده
crumbs	خرده
weeniest	خرده
weeny	خرده
splinters	خرده
nip	خرده
nipped	خرده
nips	خرده
splinter	خرده
weenier	خرده
grain	خرده
sub	خرده
whit	خرده
fractions	خرده
round	بی خرده
shred	خرده
shredded	خرده
shredding	خرده
shreds	خرده
glimmer	خرده
fritters	خرده
roundest	بی خرده
fritter	خرده
splintered	خرده
subs	خرده
jotted	خرده
tenant by sufference	مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
micro wave	خرده موج
miniature system	خرده نظام
queen of heaven	خرده سیاره
micrometer caliper	خرده سنج
pick at	خرده گرفتن بر
retailers	خرده فروش
planetoidal	خرده سیارهای
retailer	خرده فروش
reseller	خرده فروش
knoit	تغ تغ خرده گیری
faultfinder	خرده گیر
town	خرده شهر
foot bone	خرده استخوان پا
towns	خرده شهر
gaudery	خرده ریزها
gimcrackery	خرده ریز
glass dust	خرده شیشه
mote	نقطه خرده
groat	ذره خرده
chat wood	خرده هیزم
nagging	خرده گیری
he was a little too p	یک خرده تندرفت
hucksterer	خرده فروش
excelsior	خرده نجاری
junk	خرده ریز
trumpery	خرده ریز
yeomanry	خرده مالکین
blindingly	خرده سنگپاشی
blinding	خرده سنگپاشی
crumbs	خرده نان
crumb	خرده نان
roundest	گرد بی خرده
roundest	بی خرده کردن
round	گرد بی خرده
to sell by retail	خرده فروختن
to a on or upon	خرده گرفتن بر
tinker's damn	خرده ریز
retail dealer	خرده فروش
retail dealing	خرده فروشی
retail sales	خرده فروشی
retail trade	خرده فروشی
tidbits	خرده ریز
tidbit	خرده ریز
titbits	خرده ریز
titbit	خرده ریز
spall	خرده ریز
suborder	خرده راسته
substation	خرده ایستگاه
subtest	خرده ازمون
sugroup	خرده گروه
asteroids	خرده سیاره
asteroid	خرده سیاره
tinker's dam	خرده ریز
round	بی خرده کردن
cavils	خرده گیری
animadvert	خرده گرفتن
subcultures	خرده فرهنگ
subculture	خرده فرهنگ
shivers	خرده سنگ
censorious	خرده گیر