English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (10 milliseconds)
English Persian
harvestman خرمن بردار
Other Matches
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
stacks خرمن
stack خرمن
shock خرمن
stacked خرمن
shocked خرمن
shocks خرمن
harvest خرمن
harvested خرمن
harvests خرمن
shocked خرمن کردن
harvest man خرمن جمع کن
thrasher خرمن کوب
shock خرمن کردن
ingether خرمن برداشتن
shocks خرمن کردن
harvest home اخر خرمن
corona خرمن خورشید
coronas خرمن خورشید
harvest mouse موش خرمن
ingathering خرمن برداری
kirn اخر خرمن
coronagraph خرمن نگار
wheat stack خرمن کومه گندم
binder ماشین خرمن کوب
hay mow خرمن علف خشک
Make hay while the sun shines. <proverb> تا آفتاب مى تابد خرمن کن.
ingather انباشتن خرمن برداشتن
threshing machine ماشین خرمن کوبی
binders ماشین خرمن کوب
hand staff دسته خرمن کوب
thresher ماشین خرمن کوب
threshing floor زمین خرمن کوبی
rucks توده خرمن انبار حبوبات
ruck توده خرمن انبار حبوبات
harvest home محل جمع اوری خرمن
harvests هنگام درو وقت خرمن
flails شلاق زدن خرمن کوب
flail شلاق زدن خرمن کوب
flailing شلاق زدن خرمن کوب
flailed شلاق زدن خرمن کوب
harvest هنگام درو وقت خرمن
harvested هنگام درو وقت خرمن
threshes از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
thresh از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshed از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshing از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
vector بردار
equivocatory اب بردار
resultant بردار
dope vector بردار
arrows بردار
arrow بردار
vectors بردار
magnetic vector بردار مغناطیسی
ratable نرخ بردار
mouldable قالب بردار
normal vector بردار عمود
normal vector بردار قائم
numerale شماره بردار
liner velocity بردار سرعت
light vector بردار نور
lifter وزنه بردار
subordination فرمان بردار
suborder فرمان بردار
submission فرمان بردار
postponement فرمان بردار
hypotaxis فرمان بردار
interrupt vector بردار وقفه
land surveyor نقشه بردار
lift vector بردار برا
participable شرکت بردار
patchable وصله بردار
tollable باج بردار
topographer نقشه بردار
treader گام بردار
treatable تعلیم بردار
subsumption فرمان بردار
vectorial حامل بردار
weight lifter وزنه بردار
voltage vector بردار ولتاژ
wave vector بردار موج
state vector بردار حالت
state vector بردار وضعیت
polar vector بردار قطبی
poynting's vector بردار پوینتینگ
radius vector بردار شعاعی
rateable نرخ بردار
stainable زنگ بردار
state vector بردار حلات
ascribed رونویس بردار
surveyors نقشه بردار
axial vector بردار محوری
bilable ضمانت بردار
burgers vector بردار برگرز
swindler کلاه بردار
forcing بردار نیرو
forces بردار نیرو
circulation of a vector چرخه بردار
force بردار نیرو
surveyor نقشه بردار
ascribing رونویس بردار
ascribe رونویس بردار
ascribes رونویس بردار
vector حامل بردار
sampler نمونه بردار
vectors حامل بردار
photographers عکس بردار
photographer عکس بردار
swindlers کلاه بردار
curl حلقه بردار
curled حلقه بردار
samplers نمونه بردار
code vector بردار رمز
exponible توضیح بردار
taxable مالیات بردار
field vector بردار میدان
finable جریمه بردار
flux of a vector شاره بردار
forfoitable جریمه بردار
components مولفه بردار
component مولفه بردار
active تنزل بردار
benefic بهره بردار
fraudulent کلاه بردار
velocities بردار سرعت
dutiable گمرک بردار
velocity بردار سرعت
cross bearer صلیب بردار
crucifer صلیب بردار
curls حلقه بردار
customable گمرک بردار
damageable غرامت بردار
disciplinable نظم بردار
discountable تخفیف بردار
location vector بردار مکان [ریاضی]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
position vector بردار مکان [ریاضی]
position بردار مکان [ریاضی]
X coordinate مختصات بردار افقی
basis vector بردار پایه [ریاضی]
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
velocity بردار سرعت [فیزیک]
beneficiaries بهره بردار ذیحق
beneficiary بهره بردار ذیحق
docile تعلیم بردار مطیع
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
x axis بردار افقی گراف
rodman کمک نقشه بردار
dope vector بردار خصیصه نما
cracky ترک بردار زودشکن
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
core drill مته نمونه بردار
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
core barrel لوله نمونه بردار
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
y axis بردار عمودی گراف
freestone سنگ تراش بردار
he was proof against harm اسیب بردار نبود
Y coordinate مختصات بردار عمودی
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
vector psychology روانشناسی بردار نگر
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
crooking ادم قلابی کلاه بردار
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
crooks ادم قلابی کلاه بردار
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
crook ادم قلابی کلاه بردار
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
included angle زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
interpretable قابل تفسیر تفسیر بردار
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com