Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
growl
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growled
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growls
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
Other Matches
twangs
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanging
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanged
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
assonance
هم صدایی قافیهء وزنی یا صدایی
to put oa a semblance of anger
سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
snoring
خرناس
snored
خرناس
snore
خرناس
snifter
خرناس
snorer
خرناس کش
snort
خرناس
snorted
خرناس
snorting
خرناس
snorts
خرناس
snores
خرناس
snorter
صفیر خرناس
stertorous
خرناس کشنده
snorter
کسیکه خرناس میکشد
it snows
برف میاید
prices are sagging
قیمتهاپایین میاید
i feel sleepy
خوابم میاید
it reeks of blood
بوی خون از ان میاید
This dress suits me .
این لباس به من میاید.
it thunders
صدای اسمان غرغره میاید
his manners smackofselfishness
بوی خودپسندی از رفتارش میاید
noiselessness
بی صدایی
homophony
هم صدایی
consonance
هم صدایی
consonantal
بی صدایی
unison
یک صدایی
equisonance
هم صدایی
monaural
یک صدایی
conconancy
هم صدایی
plangency
پر صدایی
monophony
یک صدایی
unison
هم صدایی
aces
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
gerunds
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
gluten
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
gerund
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
eider down
پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
ace
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
tanyphonia
نازک صدایی
melodiousness
خوش صدایی
trachyphonia
زمخت صدایی
knell
صدایی زنگ
baryphonia
کلفت صدایی
tonic
صدایی اهنگی
voice key
کلید صدایی
tonics
صدایی اهنگی
pentatonic
پنج صدایی
voice frequency
بسامد صدایی
mannose
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
green corn
ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
dry ice
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
motet
سرود چند صدایی
whinnies
صدایی شبیه شیهه
whinny
صدایی شبیه شیهه
phonic
صدایی صدا دار
reciting
با صدایی موزون خواندن
whinnied
صدایی شبیه شیهه
whinnying
صدایی شبیه شیهه
recited
با صدایی موزون خواندن
recites
با صدایی موزون خواندن
voice grade channel
مجرای از درجه صدایی
recite
با صدایی موزون خواندن
voice operated
با کار افت صدایی
zing
صدایی شبیه جیغ
what noise is that?
این چه صدایی است
labdanum
ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
efflore scence
قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
voice operated device
دستگاه با کار افت صدایی
metaprotein
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
godchildren
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
venriloquism
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
gelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
euphonical
مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
music to one's ears
<idiom>
صدایی که شخص دوست دارد بشنود
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
infrasound
صدایی با توان و دامنه بسیارو فرکانس بسیار کم
pretone
هجا یا صدایی که پیش ازهجا تکیه دارواقع شود
round vowel
حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
chortling
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
snarly
خشمگین
wrathful
خشمگین
exasperate
خشمگین
exasperated
خشمگین
exasperates
خشمگین
exasperating
خشمگین
waxy
خشمگین
in a fury
خشمگین
wroth
[chiefly literary]
<adj.>
خشمگین
snuffy
خشمگین
out of temper
خشمگین
irate
<adj.>
خشمگین
wroth
خشمگین
mad
[at]
<adj.>
خشمگین
[از]
ireful
[literary]
<adj.>
خشمگین
angry
[with]
<adj.>
خشمگین
[از]
pissed off
[at]
[American E]
<adj.>
خشمگین
[از]
pissed
[at]
[American E]
<adj.>
خشمگین
[از]
furious
<adj.>
خشمگین
indignant
<adj.>
خشمگین
angry
<adj.>
خشمگین
pissed
خشمگین
mad
[coll.]
[very angry]
<adj.>
خشمگین
wrathy
[colloquial]
<adj.>
خشمگین
pissed off
[vulgar]
<adj.>
خشمگین
wrathful
[literary]
<adj.>
خشمگین
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
indignant
رنجیده خشمگین
ensnares
خشمگین کردن
exasperate
خشمگین کردن
ensnare
خشمگین کردن
enrage
خشمگین کردن
incensing
خشمگین کردن
to fly in to passion
خشمگین شدن
he was in his tantrum
خشمگین بود
incenses
خشمگین کردن
incensed
خشمگین کردن
ensnaring
خشمگین کردن
to fly into a rage
خشمگین شدن
enraged
خشمگین کردن
to move to anger
خشمگین کردن
to put one's monkey up
خشمگین کردن
enrages
خشمگین کردن
to w up to fury
خشمگین کردن
wind up to fury
خشمگین کردن
exasperates
خشمگین کردن
ensnared
خشمگین کردن
exasperated
خشمگین کردن
to get one's monkey up
خشمگین شدن
to get excited
خشمگین شدن
enraging
خشمگین کردن
incense
خشمگین کردن
rabid
خشمگین هار
boiled
خشمگین شدن
snarling
خشمگین ساختن
snarls
خشمگین ساختن
snarl
خشمگین ساختن
to f. angry
خشمگین شدن
in a stew
دل واپس خشمگین
exasperating
خشمگین کردن
infuriation
خشمگین سازی
boil
خشمگین شدن
snarled
خشمگین ساختن
to lash oneself in to a fury
خشمگین شدن
vext
خشمگین کردن
loath loth
منفور خشمگین
ensnarl
خشمگین کردن
boils
خشمگین شدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
feep
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
cuckoo clock
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo clocks
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
angers
غضب خشمگین کردن
irritate
برانگیختن خشمگین کردن
anger
غضب خشمگین کردن
angering
غضب خشمگین کردن
angered
غضب خشمگین کردن
to be in a fume
خشمگین یارنجیده شدن
tarre
خشمگین کردن ازردن
infuriating
بسیار خشمگین کردن
provoke
برافروختن خشمگین کردن
to be like waving a red flag in front of a bull
[American]
کسی را خشمگین کردن
provokes
برافروختن خشمگین کردن
provoked
برافروختن خشمگین کردن
irritates
برانگیختن خشمگین کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com