Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
extravasattion	خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
Other Matches
extravasate	ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
photoemission	خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
joule kelvin effect	انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism	فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
propulsion	خروج
emission	خروج
emissions	خروج
outgo	خروج
exodus	خروج
leakage or breakage	خروج
exhaust	خروج
exits	خروج
prolapsus	خروج
exhausts	خروج
exit	خروج
egression	خروج
egress	خروج
emersion	خروج
out flow of capital	خروج سرمایه
order off the field	حکم خروج
capital outflow	خروج سرمایه
ejaculate	خروج منی
prolapse of the uterus	خروج سیبک
angle of emergence	زاویه خروج
outlets	مجرای خروج
light spill	خروج نور
ejaculates	خروج منی
ejaculating	خروج منی
blow out	خروج ناگهانی
order off	حکم خروج
logout	خروج از سیستم
emergency exit	خروج اضطراری
exeat	اجازهء خروج
exhaust velosity	سرعت خروج
exit point	نقطه خروج
dump valve	شیر خروج
outlet	مجرای خروج
outages	راه خروج
ingress and egress	دخول و خروج
emission	صدور خروج
emissions	صدور خروج
exhaust valve	شیر خروج
defecation	خروج مدفوع
debouchment	خروج ازتنگنا
debouch	راه خروج
outage	راه خروج
log off	خروج از سیستم
log out	خروج از سیستم
electron affinity	انرژی خروج
ejaculated	خروج منی
spurted	خروج ناگهانی
spurt	خروج ناگهانی
eccentricities	خروج از مرکز
emergency exit	در خروج اضطراری
spermatism	خروج منی
spurts	خروج ناگهانی
transpiration	خروج نفوذ
spurting	خروج ناگهانی
work function	انرژی خروج
eccentricities	خروج از مرکزیت
eccentricity	خروج از مرکز
eccentricity	خروج از مرکزیت
disemboguement	ریزش
rheumatism	ریزش
influxes	ریزش
sprinkles	ریزش نم نم
pour	ریزش
influx	ریزش
disengorgement	ریزش
sprinkled	ریزش نم نم
landslide	ریزش
abscission	ریزش
gushes	ریزش
gushed	ریزش
gush	ریزش
landslides	ریزش
drencher	اب ریزش
sprays	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
disembogue	ریزش
depilation	ریزش مو
infusion	ریزش
overflows	ریزش
calvities	ریزش مو
affution	ریزش
spraying	ریزش
affusion	ریزش
affluxion	ریزش
afflux	ریزش
sprayed	ریزش
spray	ریزش
inset	: ریزش
infusions	ریزش
overflowed	ریزش
overflow	ریزش
defluxion	ریزش
poured	ریزش
pouring	ریزش
catarrh	ریزش
coryza	ریزش
effusion	ریزش
come down	ریزش
chuct	ریزش
effusions	ریزش
outflow	ریزش
outflows	ریزش
insets	: ریزش
pours	ریزش
spilled	ریزش
fox evil	ریزش مو
spilling	ریزش
perfusion	ریزش
overflown	ریزش
chute	ریزش
chutes	ریزش
diffusion	ریزش
inpouring	ریزش
spill	ریزش
psilosis	ریزش مو
flux	ریزش
precipitation	ریزش
swoop [on]	ریزش [سر]
spills	ریزش
on the fly	ریزش
fallout	ریزش
log chute	ریزش
out flow of labor	خروج نیروی کار
outer work function	انرژی خروج بیرونی
shells	برنامه خروج موقت
steam tight	مانع خروج بخار
exhausts	خروج گاز یابخار
exhaust	خروج گاز یابخار
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
exhausts	تخلیه کردن خروج
shelling	برنامه خروج موقت
undoubling	خروج از دوبلگی شطرنج
gas tight	مانع خروج گاز
freedom of entry and exit	ازادی ورود و خروج
primer leak	خروج گازاز ته چاشنی
fifo	خروج به ترتیب ورود
exhaust	تخلیه کردن خروج
exophthalmos	خروج تخم چشم
Where is the emergency exit?	در خروج اضطراری کجاست؟
clearance outwards	مجوز خروج کشتی
clearing outwards	اعلامیه خروج کشتی
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
eccentricity of the load	خروج از مرکزیت بار
shell	برنامه خروج موقت
infinite	حلقهای که خروج ندارد.
inner work function	انرژی خروج درونی
outflow	ریزش جریان
outflows	ریزش جریان
splashing	صدای ریزش
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
lopecia	ریزش مو [پزشکی]
baldness	ریزش مو [پزشکی]
alopecia	ریزش مو [پزشکی]
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
fall	شیبشکن ریزش
splash	صدای ریزش
splashes	صدای ریزش
landfall	ریزش زمین
dewfall	ریزش شبنم
deplumation	ریزش مژگان
gleet	ریزش مخاط
inflow	ریزش درونی
insti	ریزش تدریجی
instillation	ریزش تدریجی
intinction	ریزش القاء
landslides	ریزش خاک
flow side	ریزش در شیب
disemboguement	ریزش گاه
drop inlet	دریچه ریزش
epiphora	اشک ریزش
drip loop	حلقه ریزش اب
fail out	ریزش کردن
fall of rock	ریزش سنگ
downcome	انحطاط ریزش
rock rubble	ریزش سنگ
fallout pattern	شکل ریزش
lachrymation	ریزش اشک
pourability	قابلیت ریزش
pouring nozzle	شیپوره ریزش
pouring platform	سطح ریزش
pouring spout	ناودان ریزش
flush pipe	لوله ریزش
ptyalism	ریزش خیو
rate of pouring	سرعت ریزش
splotch	ریزش یا پاشیدن
landfalls	ریزش زمین
overflowing	فراوان ریزش
pouring gate	دریچه ریزش
mucorrhea	ریزش مخاط
castability	قابلیت ریزش
outpour	بیرون ریزش
over flow	طغیان ریزش
annual preciptation	ریزش سالانه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com