Dictiornary-Farsi | خرپای ساده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
king post truss	خرپای ساده
simple truss	خرپای ساده


Other Matches

tied truss	خرپای کش دار
arch-truss	خرپای طاق
simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
timber for roofs or trusses	چوب خرپای سقف
hip truss	خرپای گوشه دار
corner truss	خرپای گوشه دار
king-pendant	[تیر عمودی در خرپای میانی]
basics	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
cleanest	ساده
cleaned	ساده
cleans	ساده
untutored	ساده
semplice	ساده
simple minded	ساده دل
baldly	ساده
clean	ساده
explicit	ساده
unmeaning	ساده
plainer	ساده
plainest	ساده
plains	ساده
unaadorned	ساده
taffetized	ساده
naive	ساده
plain	ساده
simplex	ساده
simpleminded	ساده دل
homespun	ساده
naif	ساده
unsophisticated	ساده
idiot	ساده
idiots	ساده
incomposite	ساده
incomplex	ساده
charmless	ساده
fructose	ساده
freestanding	ساده
daff	ساده دل
free spoken	ساده گو
fraudless	ساده
unassuming	ساده
frugal	ساده
simplistic	ساده
sheepish	ساده دل
sheepishly	ساده دل
bald	ساده
balder	ساده
baldest	ساده
clodhopper	ساده
clodhoppers	ساده
simple hearted	ساده دل
plain hearted	ساده دل
artless	ساده
positive	ساده
inexpensive	ساده
downright	ساده
fanciless	ساده
simple	ساده
simple-hearted <adj.>	ساده دل
simpler	ساده دل
simpler	ساده
simplest	ساده دل
simple	ساده دل
simplest	ساده
good-humored	ساده دل
slick	ساده
slickest	ساده
expansive <adj.>	ساده دل
seemly <adj.>	ساده دل
unaffected	ساده
conversable <adj.>	ساده دل
innocent <adj.>	ساده دل
unceremoniously	ساده
unceremonious	ساده
credulousness	ساده لوحی
phonemes	صداهای ساده
plain rib	تیغه ساده
credulity	ساده لوحی
plain paper	کاغذ ساده
plain flap	فلپ ساده
plain weave	بافت ساده
pick wickian	ساده بی تکلف
penny whistles	نی لبک ساده
penny whistle	نی لبک ساده
simplifying	ساده سازی
simplifying	ساده کردن
simple parry	دفاع ساده
simplify	ساده سازی
simplify	ساده کردن
simplifies	ساده سازی
simplifies	ساده کردن
sketch	طرح ساده
sketch	نقشه ساده
primary cell	پیل ساده
reducible	ساده شدنی
navvies	کارگر ساده
simpletons	ساده لوح
sketches	نقشه ساده
simple oscillator	نوسانگر ساده
sketches	طرح ساده
sketched	نقشه ساده
sketched	طرح ساده
sementem	معنی ساده
navvy	کارگر ساده
phoneme	صدای ساده
reduce	ساده کردن
cats paw	ساده لوح
gobemouche	ساده لوح
gowk	ساده لوح
book keeping by single e.	دفترداری ساده
booby	ساده لوح
gullibility	ساده لوحی
basic circuit	مدار ساده
in plain english	به انگلیسی ساده
clean bill	برات ساده
clean bill of lading	بارنامه ساده
reduces	ساده کردن
empirical formula	فرمول ساده
dupable	ساده لوح
free spokenness	ساده گویی
reducing	ساده کردن
frugal food	خوراک ساده
gaby	ساده لوح
galah	ساده لوح
clean collection	وصولی ساده
simplistic	ساده طبع
naivete	ساده لوحی
natively	بطور ساده
overhand knot	گره ساده
perfect gazes	گازهای ساده
nincompoops	ساده لوح
lamb	ادم ساده
lambs	ادم ساده
infrugal	غیر ساده
ingenue	دختر ساده
lamblike	ساده لوح
lamblkin	ساده لوح
flat rate	نرخ ساده
martin	ساده لوح
simple interest	سود ساده
simplified	ساده شده
nincompoop	ساده لوح
simple schizophrenia	اسکیزوفرنی ساده
simple mean	میانگین ساده
simplification	ساده سازی
plain-clothes	ساده پوش
plain clothes	ساده پوش
single bond	پیوند ساده
single entry	حسابداری ساده
candid	صاف و ساده
naive	ساده لوح
smpleton	ساده لوح
simplifications	ساده سازی
simple minded	ساده لوح
simplex transmission	مخابره ساده
credulous	ساده لوح
fall guys	ساده لوح
fall guy	ساده لوح
open-and-shut	ساده واضح
simplifcation	ساده سازی
soft eye	چشمی ساده
sot	ساده لوح
bare	ساده اشکار
underhand service	سرویس ساده
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
unfigured	بی صورت ساده
In simple (plain) English.	به انگلیسی ساده
liquidation	ساده سازی
open and shut	ساده واضح
unskilled worker	کارگر ساده
deck hand	ملوان ساده
deck hands	ملوان ساده
baring	ساده اشکار
barest	ساده اشکار
bared	ساده اشکار
oafs	ساده لوح
oaf	ساده لوح
soft headed	ساده لوح
simple-minded	ساده لوح
noddy	ساده لوح
barer	ساده اشکار
two time	دو حرکت ساده
bares	ساده اشکار
simplifier	ساده کننده
goofed	ادم ساده
goofing	ادم ساده
simpleminded	ساده لوح
simple structure	ساخت ساده
duping	ساده لوح
simple bending	خمش ساده
simple beam	تیره ساده
plainly	بطور ساده
simple average	میانگین ساده
simple stress	تنش ساده
dupe	ساده لوح