Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
spoilsman
خریدار غنائم جنگی
Other Matches
spoils of war
غنائم جنگی
trophy
نشان ففر غنائم
trophies
نشان ففر غنائم
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
vendee
خریدار
alienee
خریدار
shoppers
خریدار
shopper
خریدار
buyer
خریدار
offeree
خریدار
purchaser
خریدار
buyers
خریدار
purchasers
خریدار
purchaser
خریدار
bargainee
خریدار
buyers
خریدار ها
vendee
خریدار
customers
خریدار
shopper
خریدار
buyer
خریدار
purchasers
خریدار ها
customer
خریدار
vendees
خریدار ها
shoppers
خریدار ها
marginal buyer
خریدار نهائی
caveat emptor
اخطار به خریدار
salvager
خریدار اسقاط
producer buyer
خریدار صنعتی
touted
خریدار پیدا کردن
tout
خریدار پیدا کردن
touting
خریدار پیدا کردن
touts
خریدار پیدا کردن
bona fide purchaser
خریدار با حسن نیت
on approval
مشروط به رضایت خریدار
swagman
خریدار مال دزدی
mace greff
خریدار اجناس مسروقه
receiver of stolen goods
خریدار مال مسروقه
buyer's market
بازار مناسب برای خریدار
trade discount
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
price taker
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
real income
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
approval
نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ranges
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
cum dividened
سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
confirming house
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
ranged
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
range
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
unpopulated board
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
free issue materials
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
searchingly
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
ex works
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
searched
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
ex quay
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
discount register
دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
underwriter
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
c.i.f.
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
earnest
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
tactically
جنگی
tactical
جنگی
battle line
خط جنگی
martial
جنگی
dogfight
سگ جنگی
dogfights
سگ جنگی
warlike
جنگی
scrapper
جنگی
bristly
جنگی
serviced
جنگی
service
جنگی
martin
جنگی
fighting
جنگی
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
date of acquisition
تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
war gas
گاز جنگی
campaign medal
مدال جنگی
campaign badge
نشان جنگی
war indemnity
غرامت جنگی
war indemnity
تاوان جنگی
poleaxe
تبرزین جنگی
cocker
خروس جنگی
combat exercise
مانور جنگی
war crime
جنایات جنگی
war crimes
جنایات جنگی
contraband of war
قاچاق جنگی
war cry
فریاد جنگی
combatant vessel
ناو جنگی
combatant vessel
کشتی جنگی
combat tire
لاستیک جنگی
combat ration
جیره جنگی
combat firing
تیراندازی جنگی
war material
تجهیزات جنگی
war material
وسایل جنگی
booty of war
غنیمت جنگی
battle plane
هواپیمای جنگی
battle map
نقشه جنگی
war refugee
آواره جنگی
battle lights
چراغهای جنگی
battle dress
جلیقه جنگی
battle casualty
تلفات جنگی
battleplane
هواپیمای جنگی
war reserves
ذخایر جنگی
war plan
طرح جنگی
battle station
پایگاه جنگی
battle sight
درجه جنگی
battle reserve
احتیاط جنگی
battle reserve
ذخیره جنگی
battle problems
مسائل جنگی
warplane
هواپیمای جنگی
war plan
نقشه جنگی
armed naval vessel
ناو جنگی
destrer
اسب جنگی
hard head
شاخ جنگی
man of war
مرد جنگی
man of war
ناو جنگی
martel de fer
چکش جنگی
munitions of war
مهمات جنگی
nom de guerre
کنیه جنگی
live round
تیر جنگی
paludament
ردای جنگی
parlementaire
فرستاده جنگی
poleax
تبرزین جنگی
live round
گلوله جنگی
live ammunition
مهمات جنگی
gamecock
خروس جنگی
game fowl
خروس جنگی
game cock
خروس جنگی
killed in action
کشته جنگی
light line
خط چراغ جنگی
fighting ram
غوچ جنگی
fighting load
بارمهمات جنگی
fighting load
بار جنگی
field wire
سیم جنگی
reparations for war damages
غرامات جنگی
service ammunition
مهمات جنگی
service mine
مین جنگی
tactical march
انتقال جنگی
tactical missile
موشک جنگی
trophy of war
غنایم جنگی
war ship
کشتی جنگی
war state
دولت جنگی
war strenght
استعداد جنگی
dim light
چراغ جنگی
warfare economy
اقتصاد جنگی
destrier
اسب جنگی
dry run
عملیات جنگی
dry run
تمرین جنگی
sloop
قایق جنگی
sloop of war
کرجی جنگی
field type
از نوع جنگی
spoiler
خریدارغنائم جنگی
strategic situation
وضع جنگی
tactical aircraft
هواپیمای جنگی
tactical intelligence
اطلاعات جنگی
tactical march
حرکت جنگی
enginery
اسباب جنگی
warlike preparations
تدارکات جنگی
accredited correspondent
خبرنگار جنگی
chariot
ارابه جنگی
car
ارابه جنگی
prisoner of war
زندانی جنگی
prisoner of war
اسیر جنگی
cars
ارابه جنگی
prisoners of war
زندانی جنگی
prisoners of war
اسیر جنگی
passed
معبر جنگی
warpath
مسیر جنگی
pass
معبر جنگی
chargers
اسب جنگی
fighting cock
خروس جنگی
charger
اسب جنگی
formation
ارایش جنگی
warheads
کلاهک جنگی
tactic
تدابیر جنگی
warhead
کلاهک جنگی
compartments
دهلیز جنگی
chariots
ارابه جنگی
compartment
دهلیز جنگی
war horse
اسب جنگی
bantams
خروس جنگی
bantam
خروس جنگی
interned
پناهنده جنگی
missing
گمشده جنگی
lived
تیراندازی جنگی
lived
مهمات جنگی
lived
فشنگ جنگی
live
تیراندازی جنگی
live
مهمات جنگی
live
فشنگ جنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com