English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
collaborative purchase خرید با تشریک مساعی
Other Matches
collaborated تشریک مساعی
cooperatively با تشریک مساعی
collaborating تشریک مساعی
collaborate تشریک مساعی
collaborates تشریک مساعی
team up تشریک مساعی
cooperation همکاری تشریک مساعی
joint hands تشریک مساعی کردن
cooperative وابسته به تشریک مساعی
cooperate تشریک مساعی کردن
coordination تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
dunkrik treaty معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
synergic با اشتراک مساعی دارای اشتراک مساعی
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
by the good of با مساعی جمیله
best efforts بهترین مساعی
society اشتراک مساعی
societies اشتراک مساعی
good office مساعی جمیله
good offices مساعی جمیله
strenuosity بذل مساعی
by the good offices of با مساعی جمیله
bend بذل مساعی کردن
team up توحید مساعی کردن
join hands توحید مساعی کردن
cooperate اشتراک مساعی کردن
synergy کار توام اشتراک مساعی
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
self raised ترقی کرده در اثر مساعی خود
synergetic دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
order خرید سفارش خرید
collectivism اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
to make an effort سعی کردن بذل مساعی کردن
joint بند بند کردن مساعی مشترک
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
shopping خرید
buy خرید
buys خرید
underwrite خرید
underwriting خرید
underwritten خرید
buying خرید
underwrote خرید
purchasing خرید
procurement خرید
purchased خرید
bond servant زر خرید
bondwoman زن زر خرید
purchases خرید
underwrites خرید
purchase خرید
forward purchase پیش خرید
buyer's market بازار خرید
forward purchase خرید سلف
field buying خرید در صحرا
dear bought گران خرید
credit purchase خرید نسیه
coemption خرید کل محصول
conditions of purchase شرایط خرید
buying rate نرخ خرید
buying price قیمت خرید
nundination خرید و فروش
buying and selling خرید و فروش
buyers market بازار خرید
counter purchase خرید متقابل
forward purchasing پیش خرید
short covering پیش خرید
purchasing department قسمت خرید
purchasing analyst تحلیل گر خرید
purchase rate نرخ خرید
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
purchase notice agreements پیمان خرید
purchase notice agreements قراردادهای خرید
purchasing department دفتر خرید
purchasing office قسمت خرید
regional purchase خرید محلی
redemption yield بازده خرید
rebuy خرید مکرر
purchasing patterns الگوی خرید
purchasing officer مسئول خرید
purchasing officer مامور خرید
purchasing office دفتر خرید
procurement cycle دوره خرید
oniomania جنون خرید
open purchase خرید ازاد
local purchase خرید از محل
local purchase خرید محلی
local procurement خرید محلی
purchasable باب خرید
impulse buying خرید بی مقدمه
lump sum purchase خرید کلی
offer to purchase پیشنهاد خرید
monopsony انحصار خرید
monopolist انحصار خرید
bargain خرید ارزان
to make a purchase خرید کردن
lump sum purchase خرید یکجا
futures exchange خرید اتی
business خرید یا فروش
businesses خرید یا فروش
dealing خرید و فروش
shopping basket سبد خرید
buy خرید کردن
buys خرید کردن
shopping cart گاری خرید
purchasing power توان خرید
purchasing power قدرت خرید
purchase requisition درخواست خرید
corner خرید یکجا
cornering خرید یکجا
corners خرید یکجا
real estate خرید زمین
hire purchase خرید اقساطی
bid پیشنهاد خرید
blanket buying خرید کلی
advance purchase خرید سلف
acquisition authority اجازه خرید
achate عقیق خرید
redemption باز خرید
bids پیشنهاد خرید
bulk buying خرید فله
purchase ledger دفتر بزرگ خرید
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
call option خرید به شرط خیار
bulk buying خرید بصورت عمده
open purchase خرید از بازار ازاد
hedges خرید و فروش تامینی
on approval خرید کالا به شرط
hedged خرید و فروش تامینی
purchase journal دفتر روزنامه خرید
overbuy در خرید افراط کردن
Examine it first before buying. قبل از خرید امتحانش کن
preclusive buying خرید پیشگیری کننده
procuance تحصیل چیزی خرید
procuration تحصیل چیزی خرید
procurement lead time زمان انجام خرید
value for money قدرت خرید پول
open indent سفارش خرید باز
hedge خرید و فروش تامینی
automated purchasing خرید بصورت اتوماتیک
brokerage کارمزد خرید سهام
buy in advance پیش خرید کردن
purchases خرید خریداری کردن
the longs پیش خرید کنندگان
salable قابل خرید معاملهای
saleable قابل خرید معاملهای
purchased خرید خریداری کردن
purchase خرید خریداری کردن
demands تقاضای خرید کالا
demanded تقاضای خرید کالا
stock trading خرید و فروش سهام
blanket buying خرید بصورت عمده
real account حساب خرید املاک
average purchase rate نرخ متوسط خرید
credits خرید وفروش اعتباری
crediting خرید وفروش اعتباری
credited خرید وفروش اعتباری
credit خرید وفروش اعتباری
purchasing power of money قدرت خرید پول
purchasing power parity برابری قدرت خرید
purchasing research تحقیق در خصوص خرید
irredeemable باز خرید نشدنی
real purchasing power قدرت خرید واقعی
demand تقاضای خرید کالا
oligopsony خرید نیمه انحصاری
shop کارخانه خرید کردن
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
hedging خرید و فروش تامینی
income effect تناسب خرید با درامد
home trade خرید وفروش داخلی
handle خرید و فروش کردن
shops کارخانه خرید کردن
furriery خرید وفروش خز خزدوزی
handles خرید و فروش کردن
duopsony انحصار دو جانبه خرید
duopsony انحصار دو قطبی خرید
shopped کارخانه خرید کردن
current purchasing power قدرت خرید فعلی
bulk buying خرید درحجم زیاد
course of dealing دوره خرید و فروش
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
course of dealing دوره مذاکرات خرید
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com