English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
bulk buying خرید درحجم زیاد
Other Matches
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order خرید سفارش خرید
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
purchase خرید
buying خرید
shopping خرید
bondwoman زن زر خرید
procurement خرید
purchased خرید
purchasing خرید
buys خرید
bond servant زر خرید
underwrite خرید
underwrites خرید
underwriting خرید
underwritten خرید
underwrote خرید
buy خرید
purchases خرید
to make a purchase خرید کردن
buys خرید کردن
business خرید یا فروش
businesses خرید یا فروش
dealing خرید و فروش
field buying خرید در صحرا
redemption باز خرید
forward purchase خرید سلف
bargain خرید ارزان
credit purchase خرید نسیه
hire purchase خرید اقساطی
dear bought گران خرید
procurement cycle دوره خرید
counter purchase خرید متقابل
purchasing power قدرت خرید
purchasing power توان خرید
conditions of purchase شرایط خرید
forward purchase پیش خرید
forward purchasing پیش خرید
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
purchase notice agreements پیمان خرید
purchase notice agreements قراردادهای خرید
purchasable باب خرید
local procurement خرید محلی
local purchase خرید محلی
local purchase خرید از محل
lump sum purchase خرید کلی
lump sum purchase خرید یکجا
buy خرید کردن
monopolist انحصار خرید
monopsony انحصار خرید
offer to purchase پیشنهاد خرید
oniomania جنون خرید
purchase rate نرخ خرید
purchase requisition درخواست خرید
bids پیشنهاد خرید
bid پیشنهاد خرید
futures exchange خرید اتی
bulk buying خرید فله
short covering پیش خرید
regional purchase خرید محلی
redemption yield بازده خرید
impulse buying خرید بی مقدمه
purchasing patterns الگوی خرید
purchasing officer مسئول خرید
purchasing officer مامور خرید
purchasing office دفتر خرید
purchasing office قسمت خرید
purchasing department دفتر خرید
purchasing department قسمت خرید
purchasing analyst تحلیل گر خرید
open purchase خرید ازاد
nundination خرید و فروش
achate عقیق خرید
buying and selling خرید و فروش
corners خرید یکجا
shopping basket سبد خرید
buyer's market بازار خرید
advance purchase خرید سلف
rebuy خرید مکرر
buying rate نرخ خرید
coemption خرید کل محصول
real estate خرید زمین
shopping cart گاری خرید
buying price قیمت خرید
blanket buying خرید کلی
buyers market بازار خرید
corner خرید یکجا
acquisition authority اجازه خرید
cornering خرید یکجا
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
stock trading خرید و فروش سهام
current purchasing power قدرت خرید فعلی
shop کارخانه خرید کردن
furriery خرید وفروش خز خزدوزی
hedging خرید و فروش تامینی
shopped کارخانه خرید کردن
shops کارخانه خرید کردن
duopsony انحصار دو قطبی خرید
credits خرید وفروش اعتباری
crediting خرید وفروش اعتباری
duopsony انحصار دو جانبه خرید
value for money قدرت خرید پول
demands تقاضای خرید کالا
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
preclusive buying خرید پیشگیری کننده
credit خرید وفروش اعتباری
demanded تقاضای خرید کالا
procuance تحصیل چیزی خرید
Examine it first before buying. قبل از خرید امتحانش کن
hedges خرید و فروش تامینی
hedged خرید و فروش تامینی
hedge خرید و فروش تامینی
call option خرید به شرط خیار
overbuy در خرید افراط کردن
procuration تحصیل چیزی خرید
the longs پیش خرید کنندگان
demand تقاضای خرید کالا
credited خرید وفروش اعتباری
open indent سفارش خرید باز
oligopsony خرید نیمه انحصاری
automated purchasing خرید بصورت اتوماتیک
purchase ledger دفتر بزرگ خرید
real purchasing power قدرت خرید واقعی
real account حساب خرید املاک
handle خرید و فروش کردن
irredeemable باز خرید نشدنی
handles خرید و فروش کردن
purchasing research تحقیق در خصوص خرید
purchase خرید خریداری کردن
purchased خرید خریداری کردن
purchases خرید خریداری کردن
on approval خرید کالا به شرط
brokerage کارمزد خرید سهام
purchasing power of money قدرت خرید پول
purchasing power parity برابری قدرت خرید
buy in advance پیش خرید کردن
home trade خرید وفروش داخلی
course of dealing دوره خرید و فروش
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
purchase journal دفتر روزنامه خرید
average purchase rate نرخ متوسط خرید
income effect تناسب خرید با درامد
saleable قابل خرید معاملهای
procurement lead time زمان انجام خرید
course of dealing دوره مذاکرات خرید
blanket buying خرید بصورت عمده
bulk buying خرید بصورت عمده
open purchase خرید از بازار ازاد
salable قابل خرید معاملهای
collaborative purchase خرید با تشریک مساعی
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
boycotted ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
claim قرارداد رسمی خرید اسب
futures market بازار خرید و فروش سلف
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
bargains قرارداد معامله خرید ارزان
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
claimed قرارداد رسمی خرید اسب
claiming قرارداد رسمی خرید اسب
regional purchase خرید از داخل منطقه پادگانی
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
i cannot a to buy that استطاعت خرید انرا ندارم
burse مغازه یابازار خرید وفروش
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
ship broker دلال خرید و فروش کشتی
boycotts ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
claims قرارداد رسمی خرید اسب
contango هزینههای دیرکرد خرید سهم
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
circulating medium وسیله انتقال قدرت خرید
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
oligopsony انحصار چند جانبه خرید
acquisition authority اعتبار خرید کالاو خدمات
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com