English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
Other Matches
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
order خرید سفارش خرید
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
eject بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
bourse بورس
stock exchnge بورس
gambler بورس باز
speculators بورس باز
stock exchanges بورس سهام
speculator بورس باز
in stock <idiom> روی بورس
transaction on change معامله در بورس
bulls بورس تصنعی
bourse [in a non-English-speaking country] بورس سهام
stock broker دلال بورس
stock broker کارگزار بورس
stock exchange بورس سهام
bull بورس تصنعی
gamblers بورس باز
stock exchange بورس سهام
commodity exchange بورس کالا
commodity exchange بورس مواداولیه
commodities exchange بورس کالا
bourse مبادله بورس
stock markets بورس سهام وارز
grants بورس تحصیلی یا پژوهشی
baltic exchange بازار بورس بالتیک
stock market بورس سهام وارز
stock exchange بورس اوراق بهادار
stock markets بورس کالاهای مختلف
bourse [in a non-English-speaking country] بورس اوراق بهادار
bull سفته باز بورس
stock exchange بورس اوراق بهادار
grant بورس تحصیلی یا پژوهشی
stock exchanges بورس اوراق بهادار
granted بورس تحصیلی یا پژوهشی
stock market بورس کالاهای مختلف
bulls سفته باز بورس
jobber دلال یاکارگزار بورس
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
stockbroking دلالی بورس واوراق بهادار
outside [stock exchange] <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
stockbrokerage دلالی بورس واوراق بهادار
over the counter خارج از بورس فروخته شده
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
exchanging جای معاملات ارزی و سهامی بورس
over-the-counter trading of securities بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
exchanges جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
settling days روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter interbank transactions داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
burse بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
bear سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bears سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
underwrite خرید
underwrites خرید
buy خرید
purchased خرید
purchases خرید
buying خرید
buys خرید
procurement خرید
bondwoman زن زر خرید
bond servant زر خرید
purchasing خرید
shopping خرید
underwrote خرید
underwriting خرید
purchase خرید
underwritten خرید
local procurement خرید محلی
local purchase خرید محلی
offer to purchase پیشنهاد خرید
purchasing department قسمت خرید
open purchase خرید ازاد
buyer's market بازار خرید
monopsony انحصار خرید
bids پیشنهاد خرید
lump sum purchase خرید یکجا
lump sum purchase خرید کلی
oniomania جنون خرید
local purchase خرید از محل
bid پیشنهاد خرید
purchasing officer مسئول خرید
counter purchase خرید متقابل
conditions of purchase شرایط خرید
coemption خرید کل محصول
blanket buying خرید کلی
buying rate نرخ خرید
buying price قیمت خرید
nundination خرید و فروش
buying and selling خرید و فروش
regional purchase خرید محلی
credit purchase خرید نسیه
impulse buying خرید بی مقدمه
redemption باز خرید
futures exchange خرید اتی
forward purchasing پیش خرید
forward purchase پیش خرید
forward purchase خرید سلف
achate عقیق خرید
purchase notice agreements پیمان خرید
acquisition authority اجازه خرید
advance purchase خرید سلف
dear bought گران خرید
buyers market بازار خرید
dealing خرید و فروش
shopping cart گاری خرید
short covering پیش خرید
corners خرید یکجا
shopping basket سبد خرید
cornering خرید یکجا
corner خرید یکجا
redemption yield بازده خرید
businesses خرید یا فروش
business خرید یا فروش
hire purchase خرید اقساطی
purchasing power قدرت خرید
purchasing power توان خرید
bargain خرید ارزان
to make a purchase خرید کردن
real estate خرید زمین
monopolist انحصار خرید
rebuy خرید مکرر
purchase requisition درخواست خرید
purchase rate نرخ خرید
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
purchase notice agreements قراردادهای خرید
purchasable باب خرید
procurement cycle دوره خرید
field buying خرید در صحرا
purchasing analyst تحلیل گر خرید
purchasing department دفتر خرید
buys خرید کردن
buy خرید کردن
purchasing patterns الگوی خرید
purchasing officer مامور خرید
purchasing office دفتر خرید
bulk buying خرید فله
purchasing office قسمت خرید
bulk buying خرید درحجم زیاد
shop کارخانه خرید کردن
bulk buying خرید بصورت عمده
shopped کارخانه خرید کردن
handles خرید و فروش کردن
shops کارخانه خرید کردن
hedging خرید و فروش تامینی
handle خرید و فروش کردن
irredeemable باز خرید نشدنی
blanket buying خرید بصورت عمده
average purchase rate نرخ متوسط خرید
automated purchasing خرید بصورت اتوماتیک
purchasing power parity برابری قدرت خرید
purchasing power of money قدرت خرید پول
purchase ledger دفتر بزرگ خرید
purchase journal دفتر روزنامه خرید
procurement lead time زمان انجام خرید
procuration تحصیل چیزی خرید
purchasing research تحقیق در خصوص خرید
real purchasing power قدرت خرید واقعی
real account حساب خرید املاک
Examine it first before buying. قبل از خرید امتحانش کن
value for money قدرت خرید پول
the longs پیش خرید کنندگان
saleable قابل خرید معاملهای
salable قابل خرید معاملهای
procuance تحصیل چیزی خرید
preclusive buying خرید پیشگیری کننده
duopsony انحصار دو جانبه خرید
duopsony انحصار دو قطبی خرید
current purchasing power قدرت خرید فعلی
course of dealing دوره مذاکرات خرید
course of dealing دوره خرید و فروش
collaborative purchase خرید با تشریک مساعی
call option خرید به شرط خیار
buy in advance پیش خرید کردن
on approval خرید کالا به شرط
furriery خرید وفروش خز خزدوزی
home trade خرید وفروش داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com