Dictiornary-Farsi | خرید در صحرا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
field buying	خرید در صحرا


Search result with all words

field buying	خرید کردن در صحرا خرید محلی
Other Matches

close price	دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request	درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
afield	در صحرا
field	صحرا
fields	صحرا
fielded	صحرا
field work	کار در صحرا
field maintenance	نگهداری در صحرا
deserts	دشت صحرا
deserting	دشت صحرا
champaign	جلگه صحرا
desert	دشت صحرا
wild land	صحرا بیابان
field	میدان رزم صحرا
field	بمیدان یا صحرا رفتن
fields	بمیدان یا صحرا رفتن
field operating	عمل کننده در صحرا
fields	میدان رزم صحرا
fielded	بمیدان یا صحرا رفتن
fielded	میدان رزم صحرا
nomadically	بشیوه صحرا گردان و چادرنشینان
wilderness	صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
wildernesses	صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
shinny	نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
walkabout	بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabouts	بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
fielder	بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
field expedient	روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
field stockade	کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
order	خرید سفارش خرید
central purchase	خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
field storage	انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
shopping	خرید
procurement	خرید
bond servant	زر خرید
bondwoman	زن زر خرید
purchasing	خرید
underwrites	خرید
buying	خرید
underwrote	خرید
underwriting	خرید
buy	خرید
buys	خرید
underwrite	خرید
purchase	خرید
underwritten	خرید
purchased	خرید
purchases	خرید
monopolist	انحصار خرید
monopsony	انحصار خرید
purchase rate	نرخ خرید
local procurement	خرید محلی
local purchase	خرید محلی
lump sum purchase	خرید کلی
local purchase	خرید از محل
impulse buying	خرید بی مقدمه
futures exchange	خرید اتی
forward purchasing	پیش خرید
buying rate	نرخ خرید
buying price	قیمت خرید
nundination	خرید و فروش
buying and selling	خرید و فروش
coemption	خرید کل محصول
conditions of purchase	شرایط خرید
forward purchase	پیش خرید
forward purchase	خرید سلف
lump sum purchase	خرید یکجا
dear bought	گران خرید
credit purchase	خرید نسیه
counter purchase	خرید متقابل
buyers market	بازار خرید
purchasing officer	مامور خرید
purchasing office	دفتر خرید
purchasing office	قسمت خرید
purchasing department	قسمت خرید
purchasing officer	مسئول خرید
purchasing patterns	الگوی خرید
to make a purchase	خرید کردن
short covering	پیش خرید
bargain	خرید ارزان
regional purchase	خرید محلی
redemption yield	بازده خرید
rebuy	خرید مکرر
purchasing analyst	تحلیل گر خرید
purchase requisition	درخواست خرید
purchasable	باب خرید
procurement cycle	دوره خرید
purchasing department	دفتر خرید
oniomania	جنون خرید
open purchase	خرید ازاد
offer to purchase	پیشنهاد خرید
purchase notice agreements	قراردادهای خرید
shopping cart	گاری خرید
shopping basket	سبد خرید
purchase order	سفارش خرید
purchase order	دستور خرید
purchase notice agreements	پیمان خرید
buyer's market	بازار خرید
cornering	خرید یکجا
buys	خرید کردن
buy	خرید کردن
redemption	باز خرید
purchasing power	توان خرید
business	خرید یا فروش
acquisition authority	اجازه خرید
businesses	خرید یا فروش
bulk buying	خرید فله
achate	عقیق خرید
bid	پیشنهاد خرید
bids	پیشنهاد خرید
purchasing power	قدرت خرید
advance purchase	خرید سلف
hire purchase	خرید اقساطی
blanket buying	خرید کلی
real estate	خرید زمین
dealing	خرید و فروش
corner	خرید یکجا
corners	خرید یکجا
procuance	تحصیل چیزی خرید
oligopsony	خرید نیمه انحصاری
preclusive buying	خرید پیشگیری کننده
overbuy	در خرید افراط کردن
open indent	سفارش خرید باز
offer to purchase	پیشنهاد جهت خرید
credits	خرید وفروش اعتباری
open purchase	خرید از بازار ازاد
hedge	خرید و فروش تامینی
handles	خرید و فروش کردن
handle	خرید و فروش کردن
procuration	تحصیل چیزی خرید
procurement lead time	زمان انجام خرید
value for money	قدرت خرید پول
hedges	خرید و فروش تامینی
hedged	خرید و فروش تامینی
saleable	قابل خرید معاملهای
the longs	پیش خرید کنندگان
irredeemable	باز خرید نشدنی
real account	حساب خرید املاک
real purchasing power	قدرت خرید واقعی
purchasing research	تحقیق در خصوص خرید
purchasing power parity	برابری قدرت خرید
Examine it first before buying.	قبل از خرید امتحانش کن
credited	خرید وفروش اعتباری
salable	قابل خرید معاملهای
purchase ledger	دفتر بزرگ خرید
purchasing power of money	قدرت خرید پول
purchase journal	دفتر روزنامه خرید
stock trading	خرید و فروش سهام
institute of purchasing and supply	موسسه خرید و عرضه
demand	تقاضای خرید کالا
course of dealing	دوره خرید و فروش
course of dealing	دوره مذاکرات خرید
current purchasing power	قدرت خرید فعلی
duopsony	انحصار دو قطبی خرید
duopsony	انحصار دو جانبه خرید
hedging	خرید و فروش تامینی
off-market purchases	خرید در بیرون از بورس
buy in advance	پیش خرید کردن
brokerage	کارمزد خرید سهام
blanket buying	خرید بصورت عمده
call option	خرید به شرط خیار
demanded	تقاضای خرید کالا
demands	تقاضای خرید کالا
purchase	خرید خریداری کردن
average purchase rate	نرخ متوسط خرید
purchases	خرید خریداری کردن
automated purchasing	خرید بصورت اتوماتیک
collaborative purchase	خرید با تشریک مساعی
shops	کارخانه خرید کردن
crediting	خرید وفروش اعتباری
purchased	خرید خریداری کردن
bulk buying	خرید بصورت عمده
on approval	خرید کالا به شرط
home trade	خرید وفروش داخلی
credit	خرید وفروش اعتباری
bulk buying	خرید درحجم زیاد
furriery	خرید وفروش خز خزدوزی
income effect	تناسب خرید با درامد
shopped	کارخانه خرید کردن
shop	کارخانه خرید کردن
retail centre [British]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
claim	قرارداد رسمی خرید اسب
shopping centre [British]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
claiming	قرارداد رسمی خرید اسب
commercial center [American]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
claims	قرارداد رسمی خرید اسب
retail park	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
indents	سفارش خرید از کشور بیگانه
indent	سفارش خرید از کشور بیگانه
shopping mall [American]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]