English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (9 milliseconds)
English Persian
average خسارت
averaged خسارت
averages خسارت
averaging خسارت
depredation خسارت
depredations خسارت
damage خسارت
injury خسارت
loss خسارت
detriment خسارت
lesion خسارت
lesions خسارت
harm خسارت
harmed خسارت
harming خسارت
harms خسارت
casualties خسارت
casualty خسارت
recompense خسارت
recompensed خسارت
recompenses خسارت
recompensing خسارت
reprise خسارت
scathe خسارت
smart money خسارت
damage خسارت [شوخی] [اصطلاح روزمره]
Other Matches
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
civil injury خسارت مدنی
claim of compensation ادعای خسارت
consequential damages خسارت غیرمستقیم
constructive total loss خسارت کلی
consequential damages خسارت تبعی
damnify خسارت زدن
recompensed رفع خسارت
recompenses رفع خسارت
recompensing رفع خسارت
actual damage خسارت واقعی
assumpsit ادعای خسارت
average adjustment تصفیه خسارت
award of damages جبران خسارت
certificate of damage گواهی خسارت
backwardation خسارت دیرکرد
delayed payment penalty خسارت تاخیرتادیه
proceeding for damage دعوی خسارت
solatium جبران خسارت
do damage خسارت زدن
willful misconduct خسارت عمدی
water damage خسارت اب دیدگی
total loss خسارت کلی
to recover damages خسارت گرفتن
swooper موجد خسارت
sea water damage خسارت اب دریا
particular average خسارت جزئی
effective damage خسارت موثر
fractional damage خسارت جزئی
g/a خسارت عمومی
g/a خسارت کلی
general damage خسارت عمومی
general damage خسارت کلی
indemnification تضمین خسارت
liquidated damages خسارت نقدی
material damage خسارت مادی
moral damage خسارت معنوی
partial loss خسارت جزیی
particular average خسارت خاص
special damage خسارت مخصوص
recompense رفع خسارت
damaged خسارت دیده
toll تحمل خسارت
tolling تحمل خسارت
average خسارت بحری
tolls تحمل خسارت
redresses جبران خسارت
averaged خسارت بحری
recuperation جبران خسارت
redressed جبران خسارت
redress جبران خسارت
blemished خسارت واردکردن
averages خسارت بحری
blemishes خسارت واردکردن
blemishing خسارت واردکردن
averaging خسارت بحری
lesions جراحت خسارت
lesion جراحت خسارت
recuperation رفع خسارت
damage خسارت غرامت
compensation جبران خسارت
costs خسارت دادرسی
compensations جبران خسارت
wreck خسارت وارداوردن
wrecking خسارت وارداوردن
injury اسیب خسارت
wrecks خسارت وارداوردن
loss خسارت گمراهی
hurt خسارت رساندن اسیب
free of all average معاف از هرگونه خسارت
to bear a loss خسارت دیدن یاکشیدن
hurting خسارت رساندن اسیب
endamage خسارت وارد اوردن
blemish خسارت وارد کردن
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
inflict casualty خسارت وارد کردن
sounding in damages دعوی خسارت مستدل
recvperate جبران خسارت کردن
indemnities تاوان تضمین خسارت
sue for dawages عرضحال خسارت دادن
to redress danger جبران خسارت کردن
to sustain a loss متحمل خسارت شدن
scathe سبب خسارت شدن
indemnity تاوان تضمین خسارت
loss assessment ارزیابی میزان خسارت
recuperation رفع خسارت کردن
recuperation بهبود جبران خسارت
light damage خسارت جزئی یا سبک
liability for damages مسئولیت در برابر خسارت
late payment damages خسارت تاخیر تادیه
hurts خسارت رساندن اسیب
injured parties طرف خسارت دیده
compensate some one losses خسارت کسی را دادن
sued ادعای خسارت کردن
sues ادعای خسارت کردن
suing ادعای خسارت کردن
averages متوسط خسارت در بیمه
averaged متوسط خسارت در بیمه
remedied وسائل جبران خسارت
average particular خسارت وارده بر کشتی
average clause بند یا ماده خسارت
average متوسط خسارت در بیمه
remedies وسائل جبران خسارت
remedy وسائل جبران خسارت
adjuster کارشناس در خسارت بیمه
remedying وسائل جبران خسارت
injured party طرف خسارت دیده
consequential damage خسارت غیر مستقیم
sue ادعای خسارت کردن
fair damages [Law] جبران خسارت عادلانه
demurrage خسارت بیکار ماندگی
damaged shipments محموله خسارت دیده
averaging متوسط خسارت در بیمه
damage threat احتمال تولید خسارت
damage radius شعاع منطقه خسارت
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
constructive total loss تخمین خسارت کل وارده
claim طلب ادعای خسارت کردن
wpa average particular with مشمول خسارت خاص
to mortgage one's future خسارت زدن به آینده خود
claimed طلب ادعای خسارت کردن
claiming طلب ادعای خسارت کردن
claims طلب ادعای خسارت کردن
To claim against (sue) someone. از کسی ادعای خسارت کردن
to sustain a loss ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to suffer a loss ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to damage somebody's good reputation به شهرت کسی خسارت زدن
to recover damages خسارت خودرا جبران کردن
sounding in damages دعوی خسارت صحیح و محکم
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
constructive total loss صدمه کلی خسارت بنیانی
indemnify بیمه کردن جبران خسارت
i must answer for the damages ازعهده خسارت ان باید برایم
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
fpa معاف از جبران خسارت خاص
fair wear and tear خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
ejectment حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
demurrage خسارت تاخیر تخلیه کشتی
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
make up to خسارت کسی را جبران کردن
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
detrimental خسارت اور درد ناک
accident damage to property خسارت اتفاقی وارده بردارایی
unscathed خسارت ندیده زخمی نشده
damage assessment تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
damage ضرر زدن خسارت دیدن اسیب
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
prejudices قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
prejudice قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
bomb damage assessment تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
zction for dammages اقدام برای دریافت خسارت وارده
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
sustain a loss زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
demurrage جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
trespass تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
p&l club club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
trespasses تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
reclamation تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
liquidated damages خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
back wardation خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
vindictive damages مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
conservation [darn] مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
damaging زیان اور و مضر خسارت اور
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
total loss نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
damage خسارت زدن زیان زدن
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com