Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
Other Matches
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
average particular
خسارت وارده بر کشتی
constructive total loss
تخمین خسارت کل وارده
accident damage to property
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
zction for dammages
اقدام برای دریافت خسارت وارده
contributions
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contribution
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
slot charter
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
distance
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distances
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
running down case
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnities
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
incoming
وارده
punitive damages
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
actual total loss
کل زیان وارده
importing
کالای وارده
imported
کالای وارده
import
کالای وارده
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
keyed in
<past-p.>
وارده از طریق کلید
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
injuries to head or face
جراحات وارده به سرو صورت
lifo last in first out
اولین صادره از اخرین وارده
lifo
اولین صادره ازاخرین وارده
filo
اخرین صادره از اولین وارده
inputted
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
photon
واحد شدت نور وارده بشبکیه چشم
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
unidirectional composite
ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
triplex
سه قسمتی
portions
قسمتی
portion
قسمتی
triploidy
سه قسمتی
partite
قسمتی
fifo
اولین صادره از اولین وارده
Lilo
اخرین صادره از اخرین وارده
Lilos
اخرین صادره از اخرین وارده
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
esprit
حمیت قسمتی
spirit de corps
حمیت قسمتی
spirit de corps
روحیه قسمتی
double cloister
راهرو دو قسمتی
pate
سر یا قسمتی از سرانسان
another guess
قسمتی دیگر
split second
قسمتی از ثانیه
partial
بخشی قسمتی
sectors
قسمتی ازجبهه
spirit
حمیت قسمتی
spiriting
حمیت قسمتی
sector
قسمتی ازجبهه
esprit de corps
روحیه قسمتی
tripartition
سه قسمتی کردن
triploid
سه قسمتی سه بخشی
esprit de corps
حمیت قسمتی
flattest
قسمتی از یک عمارت
flat
قسمتی از یک عمارت
plank
قسمتی ازبرنامه
legs
قسمتی از مسابقه
leg
قسمتی از مسابقه
haxamerous
شش بخشی شش قسمتی
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
recompensing
خسارت
depredation
خسارت
depredations
خسارت
reprise
خسارت
recompenses
خسارت
damage
خسارت
recompensed
خسارت
recompense
خسارت
scathe
خسارت
harming
خسارت
detriment
خسارت
smart money
خسارت
harms
خسارت
lesion
خسارت
harm
خسارت
injury
خسارت
lesions
خسارت
harmed
خسارت
average
خسارت
casualties
خسارت
averages
خسارت
averaging
خسارت
loss
خسارت
casualty
خسارت
averaged
خسارت
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
creasing
قسمتی از زمین کریکت
helmeted
دارای قسمتی که مانندخودباشد
part
[ial]
payment of a fine
پرداخت قسمتی از جریمه
expansion joint
اتصال چند قسمتی
fractions
کسر درصدی از قسمتی از
neck of the woods
<idiom>
ناحیه یا قسمتی از کشور
fraction
کسر درصدی از قسمتی از
aliquot part charge
خرج چند قسمتی
crease
قسمتی از زمین کریکت
creased
قسمتی از زمین کریکت
creases
قسمتی از زمین کریکت
wing
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
march unit
قسمتی ازستون راهپیمایی
striking out pleading
حذف قسمتی از مدافعات
module
قسمتی از سفینه فضایی
section charge
خرج چند قسمتی
ram's horn
قسمتی ازاستحکامات خندق
lobotomies
برش قسمتی از مغز
lobotomy
برش قسمتی از مغز
rebates
پرداخت قسمتی از بدهی
rebate
پرداخت قسمتی از بدهی
winging
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
modules
قسمتی از سفینه فضایی
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
lesions
جراحت خسارت
civil injury
خسارت مدنی
recompensing
رفع خسارت
wreck
خسارت وارداوردن
certificate of damage
گواهی خسارت
redresses
جبران خسارت
redressed
جبران خسارت
consequential damages
خسارت غیرمستقیم
damnify
خسارت زدن
loss
خسارت گمراهی
damaged
خسارت دیده
damage
خسارت غرامت
constructive total loss
خسارت کلی
injury
اسیب خسارت
consequential damages
خسارت تبعی
claim of compensation
ادعای خسارت
wrecking
خسارت وارداوردن
wrecks
خسارت وارداوردن
recuperation
رفع خسارت
actual damage
خسارت واقعی
redress
جبران خسارت
recuperation
جبران خسارت
recompenses
رفع خسارت
blemished
خسارت واردکردن
blemishes
خسارت واردکردن
blemishing
خسارت واردکردن
tolls
تحمل خسارت
lesion
جراحت خسارت
backwardation
خسارت دیرکرد
assumpsit
ادعای خسارت
award of damages
جبران خسارت
recompensed
رفع خسارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com