English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
actual damage خسارت واقعی
Search result with all words
vindictive damages مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
Other Matches
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
detriment خسارت
depredation خسارت
depredations خسارت
loss خسارت
damage خسارت
injury خسارت
recompenses خسارت
harm خسارت
recompensed خسارت
scathe خسارت
average خسارت
smart money خسارت
lesion خسارت
lesions خسارت
casualty خسارت
casualties خسارت
harms خسارت
harming خسارت
harmed خسارت
averaged خسارت
reprise خسارت
averages خسارت
recompense خسارت
averaging خسارت
recompensing خسارت
veracious واقعی
positive واقعی
virtual واقعی
righting واقعی
righted واقعی
right واقعی
very واقعی
actual واقعی
factually واقعی
actuals واقعی
factual واقعی
literal واقعی
lifelike واقعی
essentials واقعی
essential واقعی
objectives واقعی
card-carrying واقعی
veritable واقعی
unfeigned واقعی
real واقعی
true life واقعی
concrete : واقعی
ex post واقعی
ex post saving واقعی
McCoy واقعی
objective واقعی
veridical واقعی
wrecking خسارت وارداوردن
wrecks خسارت وارداوردن
special damage خسارت مخصوص
solatium جبران خسارت
proceeding for damage دعوی خسارت
particular average خسارت جزئی
particular average خسارت خاص
partial loss خسارت جزیی
do damage خسارت زدن
swooper موجد خسارت
wreck خسارت وارداوردن
willful misconduct خسارت عمدی
redress جبران خسارت
redressed جبران خسارت
redresses جبران خسارت
water damage خسارت اب دیدگی
costs خسارت دادرسی
total loss خسارت کلی
to recover damages خسارت گرفتن
recompensed رفع خسارت
recompense رفع خسارت
average adjustment تصفیه خسارت
damnify خسارت زدن
effective damage خسارت موثر
delayed payment penalty خسارت تاخیرتادیه
award of damages جبران خسارت
backwardation خسارت دیرکرد
certificate of damage گواهی خسارت
consequential damages خسارت تبعی
consequential damages خسارت غیرمستقیم
claim of compensation ادعای خسارت
assumpsit ادعای خسارت
fractional damage خسارت جزئی
moral damage خسارت معنوی
material damage خسارت مادی
liquidated damages خسارت نقدی
recompenses رفع خسارت
indemnification تضمین خسارت
recompensing رفع خسارت
constructive total loss خسارت کلی
general damage خسارت کلی
general damage خسارت عمومی
g/a خسارت کلی
sea water damage خسارت اب دریا
g/a خسارت عمومی
civil injury خسارت مدنی
compensation جبران خسارت
average خسارت بحری
injury اسیب خسارت
recuperation رفع خسارت
averaging خسارت بحری
damage خسارت غرامت
blemishes خسارت واردکردن
lesions جراحت خسارت
lesion جراحت خسارت
recuperation جبران خسارت
damaged خسارت دیده
blemished خسارت واردکردن
averages خسارت بحری
blemishing خسارت واردکردن
compensations جبران خسارت
tolling تحمل خسارت
toll تحمل خسارت
averaged خسارت بحری
tolls تحمل خسارت
loss خسارت گمراهی
truer واقعی حقیقی
realized واقعی کردن
incidental expenses هزینههای واقعی
true واقعی حقیقی
put ineffect واقعی کردن
jisen مبارزه واقعی
objective value ارزش واقعی
realizes واقعی کردن
put inpractice واقعی کردن
realizing واقعی کردن
historical costs هزینه واقعی
truest واقعی حقیقی
put into practice واقعی کردن
put into effect واقعی کردن
bring into being واقعی کردن
real واقعی موجود
actualize واقعی کردن
actualise [British] واقعی کردن
objective data دادههای واقعی
carry ineffect واقعی کردن
implement واقعی کردن
genuine واقعی حقیقی
actualize واقعی کردن
out of pocket expenses هزینه واقعی
realize واقعی کردن
real memory حافظه واقعی
real mode حالت واقعی
real numbers اعداد واقعی
true slump نشست واقعی
actual parameter پارامتر واقعی
true complement متمم واقعی
true complement مکمل واقعی
true form فرم واقعی
true power توان واقعی
true vertical قائم واقعی
airy-fairy غیر واقعی
never-never land غیر واقعی
real income درامد واقعی
real fluid سیال واقعی
real earnings درامدهای واقعی
realising واقعی کردن
realises واقعی کردن
realised واقعی کردن
carry into effect واقعی کردن
real assets دارائیهای واقعی
real score نمره واقعی
real sector بخش واقعی
real storage انباره واقعی
real value ارزش واقعی
real wage مزد واقعی
real address آدرس واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real capital سرمایه واقعی
real costs هزینههای واقعی
never-never غیر واقعی
actual velocity سرعت واقعی
bring inbeing واقعی کردن
down to earth حقیقی واقعی
practicals واقعی کارازموده
actual income درامد واقعی
down-to-earth حقیقی واقعی
practical واقعی کارازموده
make something happen واقعی کردن
unreal غیر واقعی
actual expenses مخارج واقعی
insubstantial غیر واقعی
matter of fact بطور واقعی
very واقعی فعلی
actual argument نشانوند واقعی
actual address نشانی واقعی
unrealistic غیر واقعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com