Dictiornary-Farsi | خستگی جمع شدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی


Other Matches

gelation	بسته شدگی سفت شدگی
imminution	کم شدگی باریک شدگی
boredom	خستگی
age	خستگی
ages	خستگی
fatigue limit	حد خستگی
fatigues	خستگی
fatigue	خستگی
exhaustion	خستگی
stress	خستگی
stresses	خستگی
stressing	خستگی
ennui	خستگی
fatigued	خستگی
tiredness	خستگی
weariness	خستگی
dark burn	خستگی
wearily	از روی خستگی
fatigable	خستگی پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
irksome	خستگی اور
tedium	خستگی دلتنگی
indefatigable	خستگی ناپذیر
fatigue strength	استحکام خستگی
fatigue test	ازمایش خستگی
fatigue test	ازمون خستگی
to stretch one's legs <idiom>	خستگی درکردن
fatig	خستگی پذیر
compressive stress	خستگی فشاری
circumferential stress	خستگی دایرهای
drainless	خستگی ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
eyestrain	خستگی چشم
unwearying	خستگی ناپذیر
refreshments	رفع خستگی
refreshment	رفع خستگی
tired	بیزار خستگی
shrinkage stress	خستگی فرامد
muscular fatigue	خستگی عضلانی
langorous	خستگی اور
magnetic fatigue	خستگی مغناطیسی
tiredly	بیزار خستگی
mean stress	خستگی متوسط
principal stress	خستگی اصلی
fatigue	خستگی کوفتگی
eye strain	خستگی چشم
tired to death	مانندمرده از خستگی
thermal fatigue	خستگی حرارتی
secondary stress	خستگی فرعی
tensile stress	خستگی کششی
tangential stress	خستگی مماسی
taedium vitae	خستگی اززندگی
fatigue	خستگی فرسودگی
fatigued	خستگی کوفتگی
indefatigability	خستگی ناپذیری
unwearied	خستگی درکرده
inexhaustible	خستگی نا پذیر
fatigues	خستگی فرسودگی
fatigues	خستگی کوفتگی
fatiguing	خستگی اور
fatigued	خستگی فرسودگی
weariless	خستگی نا پذیر
tadium	خستگی از عمر
fatigueability	خستگی پذیری
tensile fatigue test	ازمایش کشش- خستگی
nervous prostration	سستی پی خستگی اعصاب
transverse fatigue test	ازمایش خستگی عرضی
trachle	سبب خستگی یا دردسر
he did not turn a hair	هیچ خستگی وانمودنکرد
acopic	دافع خستگی و کوفتگی
permissible stress	خستگی قابل قبول
psychasthenia	خستگی روانی بی تصیمی
indefatigably	بطور خستگی ناپذیر
to unbend oneself	رفع خستگی کردن
I am deae beat . I am tired out .	از خستگی دارم غش می کنم
inexhaustibly	بطور خستگی ناپذیر
irksomely	بطور خستگی اور
to rest up	خوب خستگی در کردن
To be exhausted.	از پا افتادن ( خستگی مفرط )
neurasthenic	وابسته به ضعف یا خستگی پی ها
palmograph	خستگی نگار دستی
tireless	خستگی ناپذیر نافرسودنی
he is not quite rested	خوب رفع خستگی نکرده
restraints	نیروی خستگی یا فرسایش بار
neurasthenic	دچار خستگی یاضعف اعصاب
restraint	نیروی خستگی یا فرسایش بار
borer	ملول کننده خستگی اور
conk out <idiom>	بعلت خستگی به خواب رفتن
perk up <idiom>	بعد از خستگی پرانرژی بودن
fatigue testing machine	دستگاه ازمایش کننده خستگی
necks	نخ شدگی
dostortion	کج شدگی
bottling	نخ شدگی
embeddeness	حک شدگی
neck	نخ شدگی
depressions	کم شدگی
geniculation	خم شدگی
erection	شق شدگی
erections	شق شدگی
depression	کم شدگی
the mast has raked	کج شدگی
high cycle fatigue	خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
refresh	از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshed	از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshes	از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
gelidity	بسته شدگی
conglomerations	گلوه شدگی
expulsions	بیرون شدگی
expulsion	بیرون شدگی
intensification	افزون شدگی
invagination	غلاف شدگی
offset	دوخم شدگی
depressions	گود شدگی
lateral yield	له شدگی جانبی
liquescence	مایع شدگی
conglomeration	گلوه شدگی
narrowing	تنگ شدگی
leakage	فاش شدگی
strobilation	باریک شدگی
sclerosis	سخت شدگی
turn over	واژگون شدگی
contractions	جمع شدگی
translocation	جابجا شدگی
contraction	جمع شدگی
incalescence	گرم شدگی
leakages	فاش شدگی
occlusion	جفت شدگی
diffusion	پخش شدگی
occlusion	بسته شدگی
puchery	جمع شدگی
scleriasis	سفت شدگی
pairing	جفت شدگی
polarization	قطبی شدگی
sprained	رگ برگ شدگی
paralysation	فلج شدگی
petrifaction	سنگ شدگی
nigrescence	سیاه شدگی
pulverization	خرد شدگی
purler	پرت شدگی از سر
depression	گود شدگی
sprains	رگ برگ شدگی
necking	باریک شدگی
congestion	جمع شدگی
spraining	رگ برگ شدگی
tight coupling	جفت شدگی
offsetting	دوخم شدگی
recvrvature	دولا شدگی
sprain	رگ برگ شدگی
coupling	جفت شدگی
petrification	سنگ شدگی
bronchocele	بزرگ شدگی
carburization	پودر شدگی
coagulation	دلمه شدگی
comminution	خرد شدگی
concretion	سفت شدگی
crookedness	انحناء و کج شدگی
damnation	لعنت شدگی
detruncation	کوتاه شدگی
desuetude	موقوف شدگی
diminution	کم شدگی تحقیر
smelting	ذوب شدگی
acetification	ترش شدگی
homogenization	هم جنس شدگی
shrinkage	چروک شدگی
locking	قفل شدگی
blotting	پاک شدگی
shortening	کوتاه شدگی
blotted	پاک شدگی
blots	پاک شدگی
hardening	سفت شدگی
blot	پاک شدگی
elongation	دراز شدگی
dilution	رقیق شدگی
distotion factor	ضریب کج شدگی
puckers	جمع شدگی
removal	جدا شدگی
choking	اب بند شدگی
dispersion	پخش شدگی
scarlet	سرخ شدگی
acceptability	قبول شدگی
fixedness	تثبیت شدگی
flagginess	ول شدگی اویختگی
flocculence	قلنبه شدگی
gasification	تبخیر شدگی
fading	محو شدگی
hybridization	هیبرید شدگی
expurgation	پاک شدگی
erasure	پاک شدگی
encrustations	دلمه شدگی
encrustation	دلمه شدگی
eviration	هذیان زن شدگی
puckering	جمع شدگی
puckered	جمع شدگی
pucker	جمع شدگی
expunction	پاک شدگی
to refresh oneself	تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
sclerosis	سفت شدگی بافتها
supersession	جانشینی لغو شدگی