Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
Other Matches
high cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
muff
ناشی
due
ناشی از
dilettanti
ناشی
gauche
ناشی کج
skilless
ناشی
dilettante
ناشی
ill-
ناشی
skill less
ناشی
ill
ناشی
muffs
ناشی
on account of somebody
[something]
ناشی از
muffing
ناشی
descended
ناشی
Due to
ناشی از
muffed
ناشی
amateurish
ناشی
ills
ناشی
result
ناشی
resultant
ناشی
mala filde
ناشی
resulting
ناشی
maladroit
ناشی
therefrom
ناشی از ان
dilettantes
ناشی
resulted
ناشی
even tual
ناشی
emergent
ناشی
rise
ناشی شدن از
rise
ناشی شدن
issued
ناشی شدن
due to an accident
ناشی از یک حادثه
premune
ناشی از جلوگیری
privative
ناشی از محرومیت
hypostatic
ناشی از ته نشینی
negligent
ناشی از بی مبالاتی
guttural
ناشی از گلو
rises
ناشی شدن از
rises
ناشی شدن
emanate
ناشی شدن
emanated
ناشی شدن
irritative
ناشی از تحریک
jackleg
ناشی نادرست
emanates
ناشی شدن
emanating
ناشی شدن
internal
ناشی ازدرون
tisy
ناشی از مستی
stingy
ناشی از خست
toxic
ناشی از زهراگینی
awkwardness
ناشی گری
unfortunate
ناشی ازبدبختی
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
awkward
بی لطافت ناشی
issue
ناشی شدن
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
gremie
بی تجربه و ناشی
abnerval
ناشی از عصب
novices
ادم ناشی
unskil
ناشی بی مهارت
unperfect
ناشی نابلد
novice
ادم ناشی
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
sequent
منتج ناشی
issues
ناشی شدن
rhapsodical
ناشی از احساسات
variorum
ناشی ازچندمنبع
adipic
ناشی ازچربی
gaucherie
ناشی گری
inexpertly
ازروی ناشی گری
renunciatory
ناشی از انکار نفس
well meaning
ناشی از قصد خوب
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
war risks
خطرات ناشی از جنگ
comes
رخ دادن ناشی شدن
impiteous
ناشی از سخت دلی
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
pot valour
دلپری ناشی از مستی
come
رخ دادن ناشی شدن
well-meaning
ناشی از قصد خوب
intuitional
ناشی از درک مستقیم
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
occupation disease
امراض ناشی از کار
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
arise
رخ دادن ناشی شدن
arises
رخ دادن ناشی شدن
arising
رخ دادن ناشی شدن
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
wind wave
موج ناشی از باد
internal
باطنی ناشی ازدرون
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
renunciative
ناشی از انکار نفس
ebb current
جریان ناشی از افت اب
royalistic
ناشی از شاه پرستی
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
resulted
ناشی شدن نتیجه
ravening
حریص ناشی از حرص
proceeded
ناشی شدن از عایدات
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
flow
ناشی شدن فلو
wind wave
خیز اب ناشی از باد
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
shear crack
ترک ناشی از برش
flowed
ناشی شدن فلو
flows
ناشی شدن فلو
resulting
ناشی شدن نتیجه
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
result
ناشی شدن نتیجه
despiteous
ناشی ازکینه یالج
proceed
ناشی شدن از عایدات
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
shear stress
تنش ناشی از برش
rube
ادم دهاتی ناشی
short sighted
ناشی از کوته نظری
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
paganish
بیت پرست ناشی ار شرک
dispersion error
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
catcher
بوکسور ناشی کتک خور
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
occupation authority
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
awesome
حاکی از ترس ناشی از بیم
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
maladroitness
ناشی گری بیدست و پایی
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
covenant in low
تعهد ناشی ازحکم قانون
deflationary gap
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
derive
ناشی شدن از منتج کردن
derives
ناشی شدن از منتج کردن
deriving
ناشی شدن از منتج کردن
technological unemployment
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
lummox
ادم ناشی وخام دست
rounding errors
خطاهای ناشی از سرراست کردن
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machines
خطای ناشی از خرابی قطعه
titular
ناشی از لقب رسمی افتخاری
scrupulous
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
rental income
درامد ناشی از اجاره بها
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
idols of the cave
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
well mcaning
خوش نیت ناشی از قصدخوب
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
property income
درامد ناشی از املاک ومستغلات
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
machined
خطای ناشی از خرابی قطعه
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
somatogenic
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
greenhorns
مبتدی ادم خام یا ناشی
forced vibration
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
laity
مردم غیر روحانی ناشی
bizarre
غیر مانوس ناشی از هوس
greenhorn
مبتدی ادم خام یا ناشی
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
property income tax
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
inducing
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
deformation due to moisture and tempratu
تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
truncation
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
eddy loss
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
endogenous
مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
machined
خطای ناشی خرابی سخت افزار
rat a tat tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
machines
خطای ناشی خرابی سخت افزار
idols of the theatre
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
awkwardly
از روی خام دستی یا ناشی گری
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
rat-a-tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
induce
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
rat a tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
failures
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
to die a violent death
مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
induced
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
failure
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
induces
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
posthypnotic
ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com