English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
the seven cardinal virtues خصائل اصلی هفتگانه
Other Matches
the seven seas هفتگانه
septet هفتگانه
heptad هفتگانه
theseven wonders of the world عجایب هفتگانه جهان
the seven deadly sins گناهان بزرگ هفتگانه
the prismatic colours رنگهای هفتگانه شوسه
septette دسته هفت نفری هفتگانه
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
trunks خط اصلی
immanent اصلی
ingrown اصلی
trunk خط اصلی
initial اصلی
main lines خط اصلی
isogeny هم اصلی
line link خط اصلی
main attack تک اصلی
fundametal اصلی
main خط اصلی
main <adj.> اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
organic اصلی
elementarily اصلی
firsthand اصلی
parent اصلی
majoring اصلی
majored اصلی
major اصلی
main stem خط اصلی
cardinal اصلی
fundamental اصلی
main deck پل اصلی
main door در اصلی
genuine اصلی
principals اصلی
cardinals اصلی
quintessential اصلی
seminal اصلی
mastered اصلی
normative اصلی
master اصلی
elemental اصلی
intrinsic اصلی
essentials اصلی
essential اصلی
masters اصلی
primordial اصلی
first-hand اصلی
main line خط اصلی
text اصلی
principal اصلی
principle اصلی
initialled اصلی
initialing اصلی
head اصلی
inherent اصلی
initialed اصلی
primary اصلی
initialling اصلی
initials اصلی
primarily اصلی
aboriginal اصلی
aboriginals اصلی
texts اصلی
germinal اصلی
elementary اصلی
functional اصلی
primal اصلی
primitive اصلی
arches اصلی
proto اصلی
mainlined اصلی
primes اصلی
primed اصلی
mainlined خط اصلی
prime اصلی
mainline اصلی
mainline خط اصلی
mainlining اصلی
native code کد اصلی
mainlining خط اصلی
original اصلی
mainlines اصلی
mainlines خط اصلی
radical اصلی
vital <adj.> اصلی
essential <adj.> اصلی
basics اصلی
rudimental اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
basic اصلی
major <adj.> اصلی
radicals اصلی
originals اصلی
mainspring انگیزه اصلی
root directory دایرکتوری اصلی
mainspring دلیل اصلی
master switch کلید اصلی
main lines نهر اصلی
root name نام اصلی
main lines کانال اصلی
main line نهر اصلی
prime movers محرک اصلی
prime mover محرک اصلی
main line کانال اصلی
inessentials غیر اصلی
inessential غیر اصلی
master switches کلید اصلی
avenue خیابان اصلی
avenues خیابان اصلی
primary colours رنگهای اصلی
primary مقدماتی اصلی
principle axis محور اصلی
principal stress تنش اصلی
constituent جزء اصلی
constituents جزء اصلی
principal stress خستگی اصلی
base of origin مبداء اصلی
key currencies ارزهای اصلی
authentic document مدرک اصلی
principal reason علت اصلی
backing metal فلز اصلی
parant metal فلز اصلی
principle point مبداء اصلی
substances ماده اصلی
meat غذای اصلی
meats غذای اصلی
main road جاده اصلی
main road راه اصلی
main roads راه اصلی
headquarters شعبه اصلی
proenomen نام اصلی
habitat جای اصلی
habitats جای اصلی
substance ماده اصلی
principal punishment مجازات اصلی
cardinal numbers عدد اصلی
main roads جاده اصلی
initial اصلی اغازی
initial پاراف اصلی
high-altar محراب اصلی
initialed اصلی اغازی
initialed پاراف اصلی
crown cornice کتیبه اصلی
crown cornice قرنیز اصلی
initialing اصلی اغازی
cour d'honneur حیاط اصلی
initialing پاراف اصلی
concourse سالن اصلی
initialled اصلی اغازی
initialled پاراف اصلی
atrium حیاط اصلی
principal مجرم اصلی
principal شرکت اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com