Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
Other Matches
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
faulted
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
charging
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
horizontal error
خطای بر دو سمت خطای افقی
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
volleyball
والیبال
volley ball
والیبال
wide
خط کناری والیبال
wider
خط کناری والیبال
widest
خط کناری والیبال
volleyball court
زمین والیبال
volleyball net
تور والیبال
volleyball
بازی والیبال
power volleyball
والیبال قدرتی
change of service
تعویض سرویس والیبال
baselines
خط انتهای زمین والیبال
baseline
خط انتهای زمین والیبال
refereeing
داور بالای والیبال
height of the volleyball net
بلندای تور والیبال
refereed
داور بالای والیبال
referee
داور بالای والیبال
referees
داور بالای والیبال
hook service
سرویس برگردان والیبال
back line player
بازیگر خط عقب والیبال
roll
چرخش توپ والیبال
rolls
چرخش توپ والیبال
rolled
چرخش توپ والیبال
magnetic deviation
میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
upper edge of the net
نوار بالای تور والیبال
blocker
مدافع روی تور والیبال
attack block
دفاع روی تور والیبال
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
back zone
منطقه عقب زمین والیبال
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
net cord
کابل یا سیم بالای تور والیبال
He plays a beautiful game of volleyball.
مثل ماه والیبال بازی می کند
drop shot
ضربه اهسته روی تور والیبال
toss a coin for choice of service of cou
شیریاخط اول بازی جهت تعیین سرویس والیبال
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
net antena
انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر
scrimmages
بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
scrimmage
بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
fly
فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
rotation
چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
netball
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
floater
هواپیمای بدون موتور سرویس ارام والیبال توپ باحرکت کند در هوا
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
fives
هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
line of contact
خط تماس
contacting
تماس
contacts
تماس
impact
تماس
impacts
تماس
tangents
تماس
tangent
تماس
impinging
تماس
contact line
خط تماس
ding
تماس
taction
تماس
contact
تماس
tangency
تماس
contingence
تماس
contacted
تماس
skims
تماس اندک
contact area
منطقه تماس
to bring into contact
تماس دادن
to be in rapport
تماس داشتن
to be in contact
تماس داشتن
corps a corps
تماس بدنی
contact flange
فلانژ تماس
shock hazard
خطر تماس
angle of contact
زاویه تماس
tuch
تماس دادن با
contact angle
زاویه تماس
zone of contact
ناحیه تماس
contact area
سطح تماس
point of contact
نقطه تماس
point contact
تماس نقطهای
going on
نزدیکی تماس
skimmed
تماس اندک
contact party
گروه تماس
contact ratio
نسبت تماس
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
contact point
قطب تماس
finish
تماس انتهایی
contact lost
تماس قطع شد
contiguity
برخورد تماس
contact surface
سطح تماس
contact pressure
فشار تماس
finishes
تماس انتهایی
line to line fault
تماس خطوط
contact diameter
قطر تماس
movement to contact
حرکت به تماس
interactional points
نقاط تماس
contact patrol
گشتی تماس
skim
تماس اندک
area contact
سطح تماس
communicator
شخص در تماس
contact behavior
رفتار تماس جویانه
contact print
چاپ به طریقه تماس
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
galvanism
تماس برق بابدن
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
flat
تماس دو لبه اسکیت
contact fire
انفجار در اثر تماس
osculation
تماس اشتراک صفات
osculatory
وابسته به بوسه یا تماس
grazing point
نقطه تماس با مانع
contact report
گزارش اخذ تماس
contact backlash
دنده کور تماس
break off
قطع تماس با دشمن
flattest
تماس دو لبه اسکیت
synapse
محل تماس دوعصب
to keep in touch with any one
باکسی تماس داشتن
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
contacting
تماس یافتن تماسی
telebrief
تماس مستقیم تلفنی
get in touch with someone
<idiom>
باکسی تماس گرفتن
contact
تماس یافتن تماسی
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
phone
پاسخ به تماس در تلفن
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
contacted
تماس یافتن تماسی
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
phones
پاسخ به تماس در تلفن
contacts
تماس یافتن تماسی
touch panel
صفحه حساس به تماس
tuch
سر زدن تماس داشتن
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
osculate
تماس نزدیک حاصل کردن
contacted
محل اتصال تماس گرفتن
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
ground
تماس دادن توپ با زمین
contact
محل اتصال تماس گرفتن
contacts
محل اتصال تماس گرفتن
engagements
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacting
محل اتصال تماس گرفتن
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
faded
تماس باهدف از بین رفت
lose track of
<idiom>
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contacts
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
physical
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
whoosh
صدای تماس جسم سریع با هوا
contacting
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshes
صدای تماس جسم سریع با هوا
contacted
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
ground stroke
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
whooshed
صدای تماس جسم سریع با هوا
touches
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshing
صدای تماس جسم سریع با هوا
touch
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
You can call me at ...
[phone no.]
<idiom>
شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
brushes
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprints
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punt
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
split the uprights
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
If there is a reason for complaint, please contact ...
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprint
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
negotiations
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
negotiation
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
stalder circle
چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
opposition
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
googly
توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com