Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
tolerance
خطای مجاز
tolerances
خطای مجاز
tolerance limit
خطای مجاز
Other Matches
piggyback
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
fault
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
legit
نمایش مجاز تاتر مجاز
charging
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
horizontal error
خطای بر دو سمت خطای افقی
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
magnetic deviation
میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
authorized level of organization
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
allowable
مجاز
toluene
حد مجاز
permitted
مجاز
authorized
مجاز
permissive
مجاز
admissibll
مجاز
commissioned
مجاز
permissible
مجاز
allowed
مجاز
admittable
مجاز
authorised
مجاز
rated
مجاز
admissible
مجاز
licensable
مجاز
certified
مجاز
metonymy
مجاز
authorrized
مجاز
legal
مجاز
at liberty
مجاز
licensed
مجاز
lawful
مجاز
tropologic
مجاز
dose
مقدار مجاز
not allowed
غیر مجاز
dosed
مقدار مجاز
doses
مقدار مجاز
unauthorized
غیر مجاز
speed limits
سرعت مجاز
speed limit
سرعت مجاز
allowance
میزان مجاز
allowances
میزان مجاز
legitimised
مجاز کردن
legitimizing
مجاز کردن
permissible velocity
سرعت مجاز
circuit allocated use
مدارچانلهای مجاز
authorized strength
استعداد مجاز
dosing
مقدار مجاز
revocable contract
عقد مجاز
tolerance
تفاوت مجاز
prescribed load
بار مجاز
accredited
مجاز معتبر
safe load
بار مجاز
metonym
مجاز مرسل
bona fide holder
دارنده مجاز
delegation of authority
مجاز شمردن
tolerances
تفاوت مجاز
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
licensing hours
زمان مجاز
contraband
غیر مجاز
lawfully
به طور مجاز
permit
مجاز کردن
permits
مجاز کردن
permitting
مجاز کردن
permissible velocity
تندی مجاز
bag limit
حد مجاز صید
permissibly
بطور مجاز
authorise
مجاز نمودن
ban item
غیر مجاز
allowed vibrations
ارتعاشهای مجاز
admitance
روا مجاز
authorized bank
بانک مجاز
complement
حد مجاز مکمل
complemented
حد مجاز مکمل
complementing
حد مجاز مکمل
complements
حد مجاز مکمل
justifiability
مجاز بودنی
legitimization
مجاز کردن
frees
مجاز منفصل
freeing
مجاز منفصل
freed
مجاز منفصل
authorized allowance
سهمیه مجاز
permissible dosage
دوز مجاز
legitimising
مجاز کردن
legitimises
مجاز کردن
working stress
تنش مجاز
trope
مجاز استعاره
allowable stress
تنش مجاز
allowable load
بار مجاز
allowable level
تراز مجاز
permissible deviation
تفاوت مجاز
allowable cargo load
حداکثربار مجاز
impermissible
غیر مجاز
allowable cargo load
بار مجاز
free
مجاز منفصل
permissible load
بار مجاز
legitimizes
مجاز کردن
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
legitimized
مجاز کردن
troplogy
مجاز گوئی
authorized program
برنامه مجاز
settings
شدت مجاز
fair game
شکار مجاز
setting
شدت مجاز
height clearance
ارتفاع مجاز
licit
روا مجاز
authorized manpower
استعدادپرسنلی مجاز
idiographic
وابسته به مجاز
legitimize
مجاز کردن
working load
بار مجاز
authorised clerk
واسطه مجاز
figuratively
بطور مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه مجاز اماد
circuit allocated use
سهمیه مدارهای مجاز
maximum permissible voltage
ولتاژ مجاز حداکثر
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
permissible dosage
میزان داروی مجاز
numbers
مجموعه مقادیر مجاز
number
مجموعه مقادیر مجاز
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
rating
نحوه عملکرد مجاز
ratings
نحوه عملکرد مجاز
licitly
بطور مجاز یا مشروع
prescribed load
بار مهمات مجاز
ranges
مجموعه مقادیر مجاز
ranged
مجموعه مقادیر مجاز
range
مجموعه مقادیر مجاز
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
illigal character
دخشه غیر مجاز
illicit advertising
تبلیغ غیر مجاز
manpower cieling
حداکثرنیروی انسانی مجاز
taxi stand
ماندگاه مجاز تاکسی
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
tare
وزن مجاز یک فرف
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
maximum permissible load
بار مجاز حداکثر
authorized parts list
لیست قطعات مجاز
acceptance tolerance
حد مجاز قابل قبول
forbidden band
نوار غیر مجاز
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
illigal character
کاراکتر غیر مجاز
authorized manpower
نیروی انسانی مجاز
security
مشخصات کاربران مجاز
allowed energy levels
ترازهای انرژی مجاز
allowable cabin load
بار مجاز هواپیما
allowed quantum state
حالت کوانتومی مجاز
tensile stress
تنش کششی مجاز
personnel authorization
سطح پرسنلی مجاز
personnel authorization
جدول پرسنلی مجاز
safe loads tables
جداول بارهای مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه اماد مجاز
illicit
قاچاقی نامشروع غیر مجاز
authorized stockage list
لیست ذخیره انبار مجاز
on the deck
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
surcharge of common
استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
overdrafts
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdraft
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
frequency tolerance
میزان تغییر مجاز فرکانس
game fish
ماهی مجاز برای صیادی
symmetry allowed reaction
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
fishable
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
Chartered ( certified public ) accountant .
حسابدار قسم خورده ( مجاز )
allowable cargo load
فرفیت بار مجاز هواپیما
maximum safe temperature
درجه حرارت مجاز حداکثر
countermining distance
فاصله مجاز بین دومین
pass reciever
دریافت کننده مجاز پاس
peace time complement
استعداد مجاز زمان صلح
lincense or cence
مجاز کردن پروانه دادن
personnel ceiling
سقف استعداد مجاز پرسنلی
open season
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
authorized
شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
clearer
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
butt ending
ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
clearest
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
peace time establishment
جدول استعداد مجاز زمان صلح
under the counter
داروی بدون نسخه وغیر مجاز
clear
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
spanning
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
maximum
بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum permissible temperature rise
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
metonym
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
authorized strength of theater
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
doping
نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
ultra vires
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
span
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
pass interference
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
spans
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
invalid
شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
invalids
شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
talking is not permitted
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
allowance for anticipated
سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
cumulative error
خطای کل
foot fault
خطای پا
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
trespasses
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com