Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
barging
خطا در تعیین مسیر قایق
Other Matches
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
route
تعیین خط مسیر
routes
تعیین خط مسیر
redirection
تعیین مسیر
hauled
تغییر مسیر قایق
hauling
تغییر مسیر قایق
hauls
تغییر مسیر قایق
haul
تغییر مسیر قایق
intended track
مسیر تعیین شده هواپیما
input output redirection
تعیین مسیر ورودی- خروجی
routes
مسیر چیزیرا تعیین کردن
route
مسیر چیزیرا تعیین کردن
lay line
خط فرضی مسیر قایق به مقصد
helms
تمایل قایق به انحراف از مسیر
helm
تمایل قایق به انحراف از مسیر
visual omnidirectional range
سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
committee boat
قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
in irons
نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
proportional navigating
هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
overstand
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
command heading
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
datum dan buoy
علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
determination
تعیین
designation
تعیین
assignment of space
تعیین جا
designations
تعیین
appointments
تعیین
emplacement
تعیین جا
appointment
تعیین
specification
تعیین
formulation
تعیین
fixations
تعیین
fixation
تعیین
barged
قایق
ark
قایق
boats
قایق
lighters
قایق
barge
قایق
barges
قایق
lighter
قایق
boat
قایق
ferry boat
قایق
caique
قایق
outboard
قایق
bilge
کف قایق
boat tail
دم قایق
boatdeck
پل قایق
receding leg
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
assignations
تعیین وقت
enumeration
تعیین شماره
specifies
تعیین کردن
specify
تعیین کردن
specifying
تعیین کردن
typification
تعیین نمونه
laid on
<past-p.>
تعیین شده
completely specified
با تعیین کامل
demark
تعیین حدودکردن
appoints
تعیین کردن
appoint
تعیین کردن
abounded
تعیین حدودکردن
abounding
تعیین حدودکردن
emplacement
تعیین محل
determines
تعیین کردن
determine
تعیین کردن
slate
تعیین کردن
nomination
تعیین نامزدی
nominations
تعیین نامزدی
watermarks
تعیین میزان مد اب
watermark
تعیین میزان مد اب
assignation
تعیین وقت
abounds
تعیین حدودکردن
determining
تعیین کردن
provided
<adj.>
<past-p.>
تعیین شده
appraisals
تعیین قیمت
avow
شرط تعیین
appointe
تعیین کردن
income determination
تعیین درامد
assignability
قابل تعیین
determinants
تعیین کننده
indentification
تعیین هویت
tell off
تعیین کردن
avows
شرط تعیین
ascertian
تعیین کردن
determinant
تعیین کننده
avowing
شرط تعیین
determinative
تعیین کننده
determination coefficient
ضریب تعیین
appropriated
<adj.>
<past-p.>
تعیین شده
assignment of tasks
تعیین وفایف
range determination
تعیین مسافت
appraisal
تعیین قیمت
nominative
تعیین شده
demarcation
تعیین حدود
formulation
تعیین کردن
redirection
تعیین جهت
sex determination
تعیین جنسیت
determinable
قابل تعیین
titration
تعیین عیار
admensuration
تعیین اندازه
fix
تعیین کردن
frequency assignment
تعیین فرکانس
frequency allocation
تعیین فرکانس
identifies
تعیین کردن
quantification
تعیین خاصیت
assessment
تعیین مالیات
blood types
تعیین کردن
blood type
تعیین کردن
foreordainment
تعیین از پیش
assessments
تعیین مالیات
identified
تعیین کردن
budget determinant
تعیین بودجه
blood groups
تعیین کردن
coefficient of determination
ضریب تعیین
delimitation
تعیین حدود
frequency determination
تعیین فرکانس
crucially
تعیین کننده
crucial
تعیین کننده
assignment
تعیین تعدادسهمیه
indicating
تعیین کننده
identifying
تعیین کردن
identify
تعیین کردن
placement
تعیین شغل
location
تعیین محل جا
assignments
تعیین تعدادسهمیه
locations
تعیین محل جا
earmarked
تعیین شده
frequency designation
تعیین فرکانس
fixes
تعیین کردن
specified
تعیین شده
price determination
تعیین قیمت
orientation
تعیین جهت
orientation
تعیین موقعیت
signification
تعیین افهار
wage determination
تعیین دستمزد
moisture determination
تعیین رطوبت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com