English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
impeding خطا روی حریف بدون توپ
loose ball foul خطا روی حریف بدون توپ
play control foul خطا روی حریف بدون توپ
Search result with all words
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
challengers حریف
challenger حریف
foe حریف
rivalling حریف
rivals حریف
opponent حریف
rivaled حریف
rivaling حریف
foes حریف
rivalled حریف
rival حریف
adversaries حریف
competitors حریف
adversary حریف
match حریف
matches حریف
competitor حریف
adversarial حریف
opponents حریف
d. cut d. حریف
swingman همه فن حریف
coped حریف شدن
drop جاگذاشتن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
cope حریف شدن
away زمین حریف
dropping جاگذاشتن حریف
drops جاگذاشتن حریف
targetted سینه حریف
sell a dummy فریفتن حریف
razzle dazzle فریفتن حریف
shadowed چسبیدن به حریف
shadowing چسبیدن به حریف
shadows چسبیدن به حریف
playing the man بازی با حریف
targetting سینه حریف
targets سینه حریف
shadow چسبیدن به حریف
targeted سینه حریف
target سینه حریف
adversary حریف کشتی
adversaries حریف کشتی
copes حریف شدن
charge حمله به حریف
jack of all trades همه فن حریف
jacks of all trades همه فن حریف
downfield زمین حریف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
victim حریف ضعیف
victims حریف ضعیف
end زمین حریف
ended زمین حریف
he was too much for me من حریف او نبودم
ends زمین حریف
head butt با سر به حریف زدن
charges حمله به حریف
deliver a series of blows بمباران حریف
opponents حریف طرف
opponent حریف طرف
targeting سینه حریف
copings حریف شدن
bluff حریف را از میدان درکردن
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
utility ذخیره همه فن حریف
bluffed حریف را از میدان درکردن
lapped رسیدن به حریف جلویی
lap رسیدن به حریف جلویی
bluffing حریف را از میدان درکردن
clinch بغل کردن حریف
clinching بغل کردن حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
marks نشانه کردن حریف
mark نشانه کردن حریف
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
clinches بغل کردن حریف
clinched بغل کردن حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
bluffs حریف را از میدان درکردن
intercepted قطع پاسکاری حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
sparring partner حریف مشت بازی
stomach throw افکندن حریف از پشت
they are well matched حریف یکدیگر هستند
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
cut down زمین زدن حریف
action on the blade تماس با شمشیر حریف
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
intercepting قطع پاسکاری حریف
intercepts قطع پاسکاری حریف
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
scout ارزیابی حریف اینده
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
shut down شکست دادن حریف
scouted ارزیابی حریف اینده
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
scouts ارزیابی حریف اینده
assorted همه فن حریف همسر
manage a person حریف کسی شدن
outclassed شکست فاحش حریف
onside پا به توپ در زمین حریف
hinder مانع حریف شدن
deceiving فریب دادن حریف
outclassing شکست فاحش حریف
hindered مانع حریف شدن
hinders مانع حریف شدن
hindering مانع حریف شدن
deceive فریب دادن حریف
go behind به پشت حریف رفتن
deceives فریب دادن حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
kin geri لگد به بیضه حریف
outclass شکست فاحش حریف
assaults حمله بدنی به حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
burns امتیاز گرفتن از حریف
deceived فریب دادن حریف
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
jink فریب دادن حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
draws رویارویی دو حریف در اغار
draw رویارویی دو حریف در اغار
outclasses شکست فاحش حریف
assault حمله بدنی به حریف
personal foul خطای بدنی به حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
outplay بازی بهتر از حریف
outroll شکست دادن حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
box out موضعگیری بین حریف و سبد
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
bait the hole گول زدن مدافع حریف
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
dummy گول زدن حریف در تجمع
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
underdog فرصت برد به حریف ندادن
slashes چرخاندن چوب به طرف حریف
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
parried دفع کردن حمله حریف
parries دفع کردن حمله حریف
parry دفع کردن حمله حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
outside hook فت پا و بهم زدن تعادل حریف
hand out حریف دریافت کننده سرویس
holding and hitting گرفتن حریف و ضربه زدن
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
slashed چرخاندن چوب به طرف حریف
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
slash چرخاندن چوب به طرف حریف
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
shut out مانع پیروزی حریف شدن
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
shut off بهم زدن نقشه حریف
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com