English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
front lines خطوط جلو جبهه
Other Matches
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
isobar خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobars خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isotherm خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
frontage ملوان جبهه جبهه
frontages ملوان جبهه جبهه
isohaline خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
rear echelon قسمت عقب جبهه عقب جبهه
coragne line خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
facade جبهه
facades جبهه
deploys جبهه
deploy جبهه
deploying جبهه
face جبهه
sinciput جبهه
front view جبهه
vaward جبهه
flanking جبهه
flanked جبهه
faces جبهه
fronting جبهه
front جبهه
fanades جبهه
flank جبهه
liners سرباز خط جبهه
line replacement تعویض خط جبهه
front lines خط مقدم جبهه
liner سرباز خط جبهه
front جبهه هوا
warmfront جبهه گرم
fronting جبهه هوا
water front جبهه رطوبتی
wave front جبهه موج
penetration نفوذ در جبهه
line جبهه جنگ
frontages عرض جبهه
tympanon جبهه کلیسا
tympan جبهه کلیسا
battle line خط جبهه ناوها
tympanum جبهه کلیسا
split از جبهه دورافتادن
lines جبهه جنگ
superficies نما جبهه
frontage عرض جبهه
popular front جبهه ملی
out of line خارج از خط جبهه
cold fronts جبهه هوای سرد
fronting منادی جبهه جنگ
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
wave front جبهه امواج رادیویی
popular front جبهه خلق ملی
pockets پیش رفتگی خط جبهه
pocket پیش رفتگی خط جبهه
front منادی جبهه جنگ
warm fronts جبهه هوای گرم
frontogenesis ایجاد جبهه واحد
warm front جبهه هوای گرم
lateral control کنترل در عرض جبهه
linesmen سربازخط جبهه خط بان
linesman سربازخط جبهه خط بان
cold front جبهه هوای سرد
strongside مربوط به جبهه قوی زمین
prevent defence جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
split end گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
frontolysis زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
split t نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
orthograph تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
cotidal lines خطوط هم مد
trick خطوط
tricked خطوط
tricking خطوط
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
guerillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
flow lines خطوط جریان
flowlines خطوط جریان
spectral lines خطوط طیفی
equipotential lines خطوط هم پتانسیل
emission spectrum lines خطوط نشری
dedicated lines خطوط اختصاصی
dark lines خطوط تاریک
symmetry lines خطوط تقارن
lines of force خطوط قوا
line of communications خطوط مواصلات
lines of communication خطوط مواصلاتی
line of flux خطوط قوا
grid lines خطوط شبکه
isovent خطوط هم باد
stream lines خطوط جریان
isostatic lines خطوط ایزواستاتیک
line of induction خطوط القا
line spacing فاصله خطوط
line to line fault تماس خطوط
front lines خطوط مقدم
isochromatique خطوط همرنگ
lines of force خطوط نیرو
outside lines خطوط حمله
street railway خطوط تراموا
isocline خطوط هم شیب
fraunhofer lines خطوط فرانهوفر
leading فاصله خطوط
extension lines خطوط دنباله
balmer lines خطوط بالمر
along line در امتداد خطوط
air way station خطوط هوایی
zigzagging خطوط منکسر
curvature lines خطوط مدور
zigzag خطوط منکسر
absorption spectrum خطوط جذبی
absorption lines خطوط دراشامی
closed traverse خطوط متقاطع
curvature lines خطوط منحنی
cotidal lines خطوط مدیکسان
zigzags خطوط منکسر
zigzagged خطوط منکسر
gules خطوط موازی عمودی
hypen ladder خطوط تیره نردبانی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
zigzags خطوط جناغی پیوسته
hypen ladder ردیف خطوط تیره
hoseline خطوط لوله لاستیکی
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
retrace blanking خاموشی خطوط بازگشتی
rivulose دارای خطوط مارپیچی
zigzagging خطوط جناغی پیوسته
leased line network شبکه با خطوط استیجاری
sheetlines خطوط کناره نقشه
zigzagged خطوط جناغی پیوسته
sheetlines خطوط حاشیه نقشه
phraseogram خط یا خطوط نماینده عبارات
zigzag خطوط جناغی پیوسته
isohyetal map نقشه خطوط هم باران
rivers سفیدی بین خطوط
river سفیدی بین خطوط
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
line of communications خطوط ارتباطی زمین
magnetic lines of force خطوط نیروی مغناطیسی
magnetic path مسیر خطوط قوا
contour lines خطوط میزان منحنی
contours خطوط کناره نما
equal cost lines خطوط هزینه برابر
endline خطوط موازی با 04 مترفاصله
contours خطوط تراز زمین
electric line of force خطوط نیروی برق
domestic air traffic خطوط هوایی داخلی
diplomatics شناسایی خطوط باستانی
trackage خطوط راه اهن
crawl trench خطوط رابط سنگرها
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
curvilinear ornament زینتکاری با خطوط خمیده
cutting line of force قطع خطوط قوا
collimate منطبق کردن خطوط
contour interval فاصله خطوط واصل
microwave transmission lines خطوط انتقال ریزموج
grid interval فاصله خطوط شبکه
advance of defensive line در جلو خطوط پدافندی
meridian خطوط نصف النهار
air line of communications خطوط مواصلات هوایی
open lines خطوط باز شطرنج
communications خطوط مواصلاتی ارتباطات
voltage between lines ولتاژ بین خطوط
meridians خطوط نصف النهار
vermiculate دارای خطوط موجی
paleography شناسایی وکشف خطوط قدیمه
overhead trolley خطوط هوایی ترن برقی
magnetic path length طول مسیر خطوط قوا
lpm تعداد خطوط دردقیقه inutes
lineolate خط دار دارای خطوط ریز
sidelined خطوط طرفین میدان بازی
lineolated خط دار دارای خطوط ریز
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
gridiron خطوط یا میلههای فلزی مشبک
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
convergent خطوط متقارب ومتلاقی همگرا
lineaments خطوط چهره صفات مشخصه
ingrain خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
lineament خطوط چهره صفات مشخصه
sidelining خطوط طرفین میدان بازی
sidelines خطوط طرفین میدان بازی
sideline خطوط طرفین میدان بازی
converging تقارب خطوط وجود تشابه
converges تقارب خطوط وجود تشابه
converged تقارب خطوط وجود تشابه
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
converge تقارب خطوط وجود تشابه
lightface حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com