Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
Other Matches
graticule
خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
characteristically
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
isotherm
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobar
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobars
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isohaline
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
distinctive
مشخصه صفت مشخصه
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
physiognomy
چهره
puss
چهره
features
چهره
visage
چهره
featuring
چهره
featured
چهره
physiognomies
چهره
feature
چهره
to keep one's countenance
چهره
faces
چهره
visages
چهره
face
چهره
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
facial angle
زاویه چهره
faces
چهره طرف
physiognomies
چهره بیرونی
face
چهره طرف
facial expression
حالت چهره
anaemic
زرد چهره
complexions
رنگ چهره
complexion
رنگ چهره
physiognomy
چهره بیرونی
tears rained down his cheeks
اشک بر چهره اش روان شد
amimia
اختلال بیانگری چهره
flushes
چهره گلگون کردن
flush
چهره گلگون کردن
pokerface
چهره خشک وبیحالت
flushing
چهره گلگون کردن
makings
صفات یا
effigy
چهره برجسته روی سکه
effigies
چهره برجسته روی سکه
He is a new face in the company .
چهره تازه ای درشرکت است
womanliness
صفات زنانه
sportmanlike
صفات ورزشکارانه
paternity
صفات پدری
secondary qualities
صفات ثانوی
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
straight face
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
she has lost her roses
چهره گلگونش زعفرانی شده است
A happy heart makes a blooming visage.
<proverb>
قلب شاد,چهره را بشاش مى سازد .
pattern
الگو صفات فردی
interosculate
صفات مشترک داشتن
patterns
الگو صفات فردی
characterization
توصیف صفات اختصاصی
qualities inhering in a person
صفات جبلی شخص
epithetical
دارای صفات یا القال
attributes of god
صفات یا اسامی خدا
animalization
واجد صفات حیوانی
osculation
تماس اشتراک صفات
homozygote
واجد صفات پدرومادر
admirable qualitics
صفات پسندیده یاستوده
germanity
صفات ویژه المانی
osculate
صفات مشترک داشتن
ethos
صفات وشخصیت انسان
to face somebody
[something]
چهره خود را بطرف کسی
[چیزی]
گرداندن
to p any one's good qualities
صفات نیک کسی راستودن
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
racy
دارای صفات اصلی و نژادی
quantitatively
بیان شده بر حسب صفات
quantitative
بیان شده بر حسب صفات
whorish
دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
well conditioned
نیکو خصال دارای صفات حسنه
dysgenic
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
disfeature
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
echinoid
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
cacogenesis
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
autosexing
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
recapitulates
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
characters
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
These qualities are esteemed by managers.
مدیران این
[نوع]
صفات را ارجمند می شمارند.
recapitulating
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
features
مشخصه
attributing
مشخصه
characteristic
مشخصه
attributes
مشخصه
specification
مشخصه
featured
مشخصه
feature
مشخصه
featuring
مشخصه
characteristically
مشخصه
attribute
مشخصه
characteristic function
مشخصه تابع
characteristic function
تابع مشخصه
characteristic equation
معادله مشخصه
characteristic action
عامل مشخصه
characteristic curves
منحنیهای مشخصه
characteristic curve
منحنی مشخصه
arc characteristic
مشخصه قوس
characteristic number
مشخصه مقدار
characteristic root
مشخصه مقدار
eigenfunction
تابع مشخصه
electrode characteristic
مشخصه الکترد
emergent characteristic
مشخصه نوخاسته
emission characteristic
مشخصه صدور
identification number
حرف مشخصه
identification character
علامت مشخصه
filter characteristic
مشخصه صافی
functional specification
مشخصه عملیاتی
dynamic characteristic
مشخصه دینامیک
proper value
مشخصه مقدار
characteristic strength
مقاومت مشخصه
characteristic values
مقادیر مشخصه
eigenvalue
مقدار مشخصه
control characteristic
مشخصه فرمان
decay characteristic
مشخصه پستاب
persistence characteristic
مشخصه پستاب
interference characteristic
مشخصه انترفرنس
mutual characteristic
مشخصه متقابل
transfer characteristic
مشخصه متقابل
proper function
مشخصه تابع
series characteristics
مشخصه سری
program specification
مشخصه برنامه
spectral characteristic
مشخصه مرئی
spectral response characteristic
مشخصه طیفی
speed characteristics
مشخصه سرعت
static characteristic
مشخصه استاتیک
landmarks
علامت مشخصه زمینی
grid characteristic
منحنی مشخصه لامپ
load curve
منحنی مشخصه بار
beach flag
پرچم مشخصه ساحلی
secondary emission characteristic
مشخصه صدور ثانوی
input characteristic
منحنی مشخصه ورودی
diode characteristic
مشخصه الکترد مرکب
internal characteristic
منحنی مشخصه داخلی
creep characteristics
منحنی مشخصه خزش
number plate
پلاک علائم مشخصه
number plates
پلاک علائم مشخصه
shunt characteristic
منحنی مشخصه شنت
grid current characteristic
منحنی مشخصه شبکه
frequency characteristic
منحنی مشخصه فرکانس
spectral sensitivity characteristic
مشخصه حساسیت مرئی
landmark
علامت مشخصه زمینی
syndrome
علائم مشخصه مرض
syndromes
علائم مشخصه مرض
identify signal
علامت یا سیگنال مشخصه
accounting symbol
علایم مشخصه حساب
image impedance
مقاومت مشخصه تصویر
token
کلمه رمزی علامت مشخصه
telephone frequency characteristic
منحنی مشخصه فرکانس صحبت
design speed
سرعت مشخصه تندی پایه
grid characteristic
منحنی مشخصه جریان شبکه
grid current characteristic
منحنی مشخصه جریان شبکه
tokens
کلمه رمزی علامت مشخصه
break up
حد فاصل علایم مشخصه هدف
discriminates
با علائم مشخصه ممتاز کردن
break up
مرز علایم مشخصه هدف
low frequency characteristic
مقدار مشخصه فرکانس پایین
discriminated
با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminate
با علائم مشخصه ممتاز کردن
functions
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functioned
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
pressmark
حروف رمزی مشخصه کتب کتابخانه
grid anode characteristic
منحنی مشخصه شبکه-جریان اند
trick
خطوط
cotidal lines
خطوط هم مد
tricked
خطوط
tricking
خطوط
devices
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
lines of force
خطوط قوا
absorption spectrum
خطوط جذبی
line of communications
خطوط مواصلات
lines of force
خطوط نیرو
emission spectrum lines
خطوط نشری
balmer lines
خطوط بالمر
absorption lines
خطوط دراشامی
symmetry lines
خطوط تقارن
street railway
خطوط تراموا
leading
فاصله خطوط
front lines
خطوط مقدم
fraunhofer lines
خطوط فرانهوفر
flowlines
خطوط جریان
flow lines
خطوط جریان
air way station
خطوط هوایی
grid lines
خطوط شبکه
extension lines
خطوط دنباله
spectral lines
خطوط طیفی
equipotential lines
خطوط هم پتانسیل
along line
در امتداد خطوط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com