Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Braille
خط برجسته مخصوص کوران الفباء نابینایان
Other Matches
dais
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
vectograph
عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
aerocartograph
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
profile
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiled
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiles
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiling
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
draught
کوران
Braille
خط نابینایان
inversions
ثبات کوران هوایی
inversion
ثبات کوران هوایی
primers
کتاب الفباء
letters
حرف الفباء
abecedarium
کتاب الفباء
primer
کتاب الفباء
letter
حرف الفباء
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
grapheme
یکی از حروف الفباء نویسه
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
optophone
الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
hornbook
کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
acrology
مبحث شناسایی ریشه واشتقاق حروف الفباء
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse
برجسته نمایاحکاکی برجسته
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
mainlines
برجسته
striking
برجسته
torose
برجسته
par excellence
برجسته
mainlining
برجسته
strikingly
برجسته
mainlined
برجسته
mainline
برجسته
convex
برجسته
pre-eminent
برجسته
cordon bleu
برجسته
conspicuous
برجسته
in relief
برجسته
starring
برجسته
staring
برجسته
illustrated
برجسته
crowned
برجسته
masterwork
برجسته
distinguished
برجسته
prominent
برجسته
of d.
برجسته
rilievo
برجسته
relievo
برجسته
salient
برجسته
relief emboss
برجسته
prosilient
برجسته
illustrious
برجسته
eminent
برجسته
overriding
برجسته
raised
برجسته
stereometric
خط برجسته
stereometric
برجسته
noted
برجسته
illustrous
برجسته
kenspeckle
برجسته
outstandingly
برجسته
outstanding
برجسته
laureate
برجسته
ridged
برجسته
pre eminent
برجسته
prime
برجسته
predominant
برجسته
dominant
برجسته
primed
برجسته
primes
برجسته
bas-relief
برجسته کاری
bas relif
نقوش برجسته
saleint
برجسته چشمگیر
saleintiant
برجسته چشمگیر
stand out
برجسته عالی
aegicranium
آذین برجسته سر
stand out
برجسته بودن
effigy
تصویر برجسته
relief
حجاری برجسته
effigies
تصویر برجسته
illustriously
برجسته وار
relief
برجسته کاری
salient pole
قطب برجسته
in relief
بطور برجسته
palmy
برجسته کامیاب
milestone
مرحله برجسته
contour
نقشه برجسته
half relief
نیم برجسته
mezzo relief
نیم برجسته
feats
کار برجسته
feat
کار برجسته
anaglyph
تزئینات برجسته
high relief
نقوش برجسته
stucco relief
گچبریهای برجسته
stereoscopics
برجسته نمایی
premiers
هنرپیشه برجسته
anaglyph
حجاری برجسته
relievo
برجسته کاری
stereoscopic
برجسته بین
stereoscopic
برجسته بینی
alto relievo
برجسته بلند
affigy
تصویر برجسته
predominantly
بطور برجسته
premier
هنرپیشه برجسته
bas-reliefs
نقش کم برجسته
bas-reliefs
برجسته کوتاه
bas-relief
نقش کم برجسته
distinguished
برجسته مهم
milestones
مرحله برجسته
bas-relief
برجسته کوتاه
bas relief
نقش کم برجسته
bas relief
برجسته کوتاه
poet laureate
شاعر برجسته
eminently
بطور برجسته
smatt
برجسته زیرکانه
projects
برجسته بودن
premiere
هنرپیشه برجسته
premiered
هنرپیشه برجسته
swelled
برجسته شیک
notbility
شخص برجسته
laureatel
شاعر برجسته
project
برجسته بودن
mezzo rillievo
نیم برجسته
magnific
معروف برجسته
signalize
برجسته کردن
signally
بطور برجسته
contour map
نقشه برجسته
acrography
گچ کاری برجسته
humdingers
تفوق برجسته
humdinger
تفوق برجسته
premiering
هنرپیشه برجسته
premieres
هنرپیشه برجسته
projected
برجسته بودن
aegicrane
آذین برجسته سر
basso relief
برجسته کوتاه
bossed
ارباب برجسته
topography
برجسته نگاری
cordon bleu
آدم برجسته
bossing
ارباب برجسته
drop shadow
سایه برجسته
topographic map
نقشه برجسته
embossed alphabet
الفبای برجسته
exaggerated stereoscopy
برجسته بین
bosses
ارباب برجسته
personages
شخص برجسته
raised shoulder
شانه برجسته
tyupical
نوبهای برجسته
leading
عمده برجسته
projection welding
جوش برجسته
boss
ارباب برجسته
personage
شخص برجسته
bas relif
نقش کم برجسته
emboss
برجسته کردن
to create an image for oneself as somebody
برجسته شدن
egregious
برجسته نمایان
relief map
نقشه برجسته
relief emboss
نقشه برجسته
front face
سطح برجسته
swells
برجسته شیک
piece de resistance
فقره برجسته
raised figure
طرح برجسته
to stand out
برجسته بودن
to put forward
برجسته نمودارکردن
to make one's mark
برجسته شدن
embossed
برجسته شده
fash butt welding
جوش برجسته
swell
برجسته شیک
snarled
بغرنجی برجسته کردن
convex fillet weld
جوش نواری برجسته
distinguished unit citation
نشان یکان برجسته
living picture
نمایش یاتصویر برجسته
big
ستبر ادم برجسته
bigger
ستبر ادم برجسته
low relief
نقش نیم برجسته
biggest
ستبر ادم برجسته
bigwig
شخص مهم و برجسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com