Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
demarkation line
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
Other Matches
demarkation
تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
opposing forces
نیروهای متخاصم
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
fire coordination line
خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
military services
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
international date line
خط تقسیم نیروهای بین المللی
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
belligerent
متخاصم
opposing
متخاصم
hostile
متخاصم
belligerently
متخاصم
belligerents
متخاصم
hostile powers
دول متخاصم
party
پارتی متخاصم
adversary
مدعی متخاصم
adversaries
مدعی متخاصم
hostile
خصومت امیز متخاصم
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
confinement
تحدید
restriction
تحدید
restrictions
تحدید
gabel
تحدید
limitations
تحدید
gabelle
تحدید
limitation
تحدید
restraints
تحدید
restraint
تحدید
spoliation
ضبط یا غارت کشتی بیطرف به وسیله دول متخاصم
limitations
تحدید محدودسازی
limitation
تحدید محدودسازی
confinable
قابل تحدید
limitation of armament
تحدید تسلیحات
delimitate
تحدید حدودکردن
delimitation
تحدید حدود
confinement
تحدید حدود
mark out a ground
تحدید حدود زمین
birth control
تحدید زاد وولد
delimit
تحدید حدود کردن
delimiting
تحدید حدود کردن
sumptuary law
قانون تحدید مخارج
delimited
تحدید حدود کردن
delimits
تحدید حدود کردن
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
ground forces
نیروهای زمینی
political forces
نیروهای سیاسی
irregular forces
نیروهای نامنطم
friendly forces
نیروهای خودی
irregular forces
نیروهای چریکی
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
battalion
نیروهای ارتشی
garrison forces
نیروهای پادگانی
armed forces
نیروهای مسلح
irregular
نیروهای نامنطم
forces of production
نیروهای تولید
frontalier
نیروهای مرزی
services
نیروهای مسلح
services
نیروهای سه گانه
enemy forces
نیروهای دشمن
screening forces
نیروهای پاسیور
battalions
نیروهای ارتشی
army forces
نیروهای زمینی
combat forces
نیروهای رزمی
blue forces
نیروهای ابی
blue forces
نیروهای خودی
army of occupation
نیروهای اشغالی
component forces
نیروهای مولفه
combined forces
نیروهای مرکب
lateral forces
نیروهای عرضی
market forces
نیروهای بازار
naval forces
نیروهای دریایی
nuclear forces
نیروهای هستهای
action
اشغال نیروهای جنگی
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
landing forces
نیروهای پیاده شونده
restraining forces
نیروهای مهار کننده
castrum
[کمپ نیروهای رومی]
fundamental interactions
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
actions
اشغال نیروهای جنگی
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
paramilitary
نیروهای شبه نظامی
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
paramilitaries
نیروهای شبه نظامی
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
assigned forces
نیروهای زیر امر
van der waals forces
نیروهای وان در والس
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
residual force
نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
operating force
نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
m day force
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
counter vailing power
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
international peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
diffraction loading
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
center of thrust
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
to rally scattered troops
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
group dynamics
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
monroe effect
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
national infrastructure
سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
jan grid
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
charactristic curve
نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
hunter killer
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
undamped
نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
landing wires
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
sagging
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
contra rotating
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
pure bending
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
joint
نیروهای مشترک عملیات مشترک
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
orientation forces
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
contracting parties
طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
high contracting parties
طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
divisor
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
baseband
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
subdivided
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sector
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
extremes
طرفین
parties
طرفین
disposed flank
طرفین باز
the contracting parties
طرفین متعاقدین
the contracting parties
طرفین متعاهدین
parties to a contract
طرفین قرارداد
mutual concent
تراضی طرفین
parties to a contract
طرفین متعاهدین
the litigants
طرفین دعوی
mutual agreement
توافق طرفین
contracting parties
طرفین قرارداد
contracting parties
طرفین متقاعدین
parties to the contract
طرفین عقد
limb
هرکدام از طرفین کمان
side lights
چراغهای طرفین ناو
cornering
طرفین پایگاه اصلی
limbs
هرکدام از طرفین کمان
corners
طرفین پایگاه اصلی
privity of a contract
مسئوولیت طرفین قرارداد
corner
طرفین پایگاه اصلی
tilt angle
زاویه تمایل به طرفین
privity of contract
مسئولیت طرفین قرارداد
verandahs
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
verandas
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
veranda
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
voluntary partition
افراز با رضایت یا سازش طرفین
straddle split
وضع باز پاها به طرفین
verandah
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com