Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
English
Persian
battle line
خط جبهه ناوها
Other Matches
shock front
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
relative plot
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontages
ملوان جبهه جبهه
frontage
ملوان جبهه جبهه
wooden walls
ناوها یا کشتیهای جنگی
distance line
طناب نگهدارنده ناوها
launching area
منطقه به اب زدن ناوها
maneuvering board
تابلوی حرکات ناوها
maneuvering board
تابلوی نمایش مانور ناوها
service line
ستون ناوها لجستیکی دریایی
mine tracks
ریلهای مین گذاری ناوها
high line
پل طنابی نقل مکان بین ناوها
disposition
تنظیم محل ناوها ارایش گرفتن
shipyards
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyard
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
rear echelon
قسمت عقب جبهه عقب جبهه
availability factor
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
fanades
جبهه
deploy
جبهه
deploying
جبهه
deploys
جبهه
front view
جبهه
sinciput
جبهه
vaward
جبهه
facades
جبهه
flank
جبهه
front
جبهه
facade
جبهه
faces
جبهه
face
جبهه
fronting
جبهه
flanked
جبهه
flanking
جبهه
water front
جبهه رطوبتی
front lines
خط مقدم جبهه
front
جبهه هوا
popular front
جبهه ملی
line replacement
تعویض خط جبهه
out of line
خارج از خط جبهه
fronting
جبهه هوا
liners
سرباز خط جبهه
frontage
عرض جبهه
frontages
عرض جبهه
split
از جبهه دورافتادن
warmfront
جبهه گرم
penetration
نفوذ در جبهه
tympanum
جبهه کلیسا
tympanon
جبهه کلیسا
liner
سرباز خط جبهه
lines
جبهه جنگ
line
جبهه جنگ
tympan
جبهه کلیسا
superficies
نما جبهه
wave front
جبهه موج
popular front
جبهه خلق ملی
fronting
منادی جبهه جنگ
lateral control
کنترل در عرض جبهه
pocket
پیش رفتگی خط جبهه
front
منادی جبهه جنگ
pockets
پیش رفتگی خط جبهه
front lines
خطوط جلو جبهه
frontogenesis
ایجاد جبهه واحد
cold front
جبهه هوای سرد
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
warm fronts
جبهه هوای گرم
warm front
جبهه هوای گرم
linesman
سربازخط جبهه خط بان
cold fronts
جبهه هوای سرد
linesmen
سربازخط جبهه خط بان
wave front
جبهه امواج رادیویی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
prevent defence
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
split end
گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
limited objective
هدف نزدیک به جبهه دشمن
strongside
مربوط به جبهه قوی زمین
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
split t
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
frontolysis
زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
orthograph
تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
extended defense
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
rimrock
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
strong side
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
military testament
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
mach stem
جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
d , top concept
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
pressure front
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com