Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English
Persian
o o line
خط دیدبانی سپاه
Other Matches
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scan
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
night vision
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
army corpa
سپاه
Corp
سپاه
corps
سپاه
legions
سپاه
host troop
سپاه
legion
سپاه
hosting
سپاه میزبان
legion
سپاه رومی
hosts
سپاه میزبان
legions
سپاه رومی
corps troops
یکانهای سپاه
rears
عقبه سپاه
rear
عقبه سپاه
reared
عقبه سپاه
rearing
عقبه سپاه
hosted
سپاه میزبان
host
سپاه میزبان
armies
سپاه گروه
corps commander
فرمانده سپاه
army
سپاه گروه
rearguard
عقبهی سپاه
Peace Corps
سپاه صلح
volunteers
سپاه داوطلب
corps artillery
توپخانه سپاه
volunteer corps
سپاه داوطلب
corps artillery
توپخانه همراه سپاه
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
rear barrier
حد عقب سپاه یا لشگر
deaputy chief of staff
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
survey information center
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
observation
دیدبانی
observations
دیدبانی
espial
دیدبانی
bilateral observation
دیدبانی مضاعف
flank observation
دیدبانی جناحی
direct observation
دیدبانی مستقیم
bilateral observation
دیدبانی دوجانبه
ground observation
دیدبانی زمینی
loop-hole
سوراخ دیدبانی
watch tower
برج دیدبانی
visual observation
دیدبانی با چشم
visual observation
دیدبانی بصری
radar quardship
دیدبانی بارادار
observing sector
منطقه دیدبانی
observing sector
قطاع دیدبانی
observation sector
قطاع دیدبانی
observation post
پست دیدبانی
o o line
خط تقسیم دیدبانی
neglect
دیدبانی نکنید
observations
دیدبانی اتش
neglects
دیدبانی نکنید
loophole
سوراخ دیدبانی
report
گزارش دیدبانی
beacons
برج دیدبانی
beacon
برج دیدبانی
watchtowers
برج دیدبانی
reports
گزارش دیدبانی
reported
گزارش دیدبانی
watchtower
برج دیدبانی
astronomic observation
دیدبانی نجومی
observing
دیدبانی کردن
neglecting
دیدبانی نکنید
army of observation
عده دیدبانی
observe
دیدبانی کردن
observed
دیدبانی کردن
air observation
دیدبانی هوایی
aerial observation
دیدبانی هوایی
observes
دیدبانی کردن
observation
دیدبانی اتش
neglected
دیدبانی نکنید
loopholes
سوراخ دیدبانی
pilothouse
اطاق دیدبانی کشتی
radar beacon
برج دیدبانی رادار
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
tog method
روش دیدبانی محوری
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
observed fire
تیر دیدبانی شده
apex angle
زاویه راسی دیدبانی
scope
وسیله دیدبانی یا بینایی
optical
مربوط به دیدبانی بصری
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
infrared viewer
دوربین دیدبانی شبانه
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
tog method
روش دیدبانی در خط توپ هدف
visibility range
شعاع عمل دیدبانی یا دید
observed chart
طرح تیر دیدبانی شده
folded optics
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
spotting
دیدبانی کردن دید زدن
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
snooper
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
spotting charge
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
reduction coefficient
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
observations
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation
دیدبانی کردن مشاهده کردن
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
screening, screenings
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com