Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
soft carriage return
خط فاصله خالی
Search result with all words
clearance
هوا فضای خالی فاصله
void
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
lacuna
فاصله جای خالی
record gap
فاصله خالی بین رکوردها
Other Matches
blankest
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
vacancies
محل خالی جای خالی
vacancy
محل خالی جای خالی
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
space
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
toom
: خالی
unoccupied
خالی
emptied
خالی
empty
خالی
emptier
خالی
vacant
خالی
tenantless
خالی
destitute
خالی
frothy
<adj.>
تو خالی
emptiest
خالی
inane
خالی
blank
خالی
barren
خالی
bare
خالی
devoid
خالی
windy
خالی
arid
خالی
empties
خالی
vacuous
خالی
stilted
<adj.>
تو خالی
phantom
<adj.>
تو خالی
devoid
خالی از
light-weight
سر خالی
blank cell
سل خالی
sunken
خالی
void
خالی
hollow dam
سد تو خالی
forspent
خالی
indigent
خالی
vacuous
خالی
underweight
سر خالی
give way
جا خالی کردن
battery discharger
باتری خالی کن
blank file
جای خالی در صف
discharger for battery
باتری خالی کن
barebone
استخوان خالی
cavities
فضای خالی
cavity
فضای خالی
bare board
برد خالی
lacuna
فضای خالی
leered
خالی تهی
void volume
حجم خالی
leering
خالی تهی
leers
خالی تهی
indiscriminate
خالی ازتبعیض
let out
خالی کردن
let off
خالی کردن
assoil
خالی کردن
azoic
خالی ازحیات
bad break
فضای خالی
blank space
جای خالی
cop-out
شانه خالی
free from backlash
خالی از لقی
free form defects
خالی از خطا
fair minded
خالی از اغراض
drains
خالی کردن اب
draining
خالی کردن اب
drained
خالی کردن اب
free from slip
خالی از لغزش
empty running
کارکرد خالی
cop-outs
شانه خالی
bread alone
نان خالی
cofferdam
فضاهای خالی
disembogue
خالی شدن
vacating
خالی کردن
gameless
خالی ازشکار
free space
فضای خالی
empty string
رشته خالی
emptily
بطور خالی
turn out
<idiom>
خالی کردن
drain
خالی کردن اب
arid
خالی بیمزه
vents
خالی کردن
to cleanovt
خالی کردن
deserted
<adj.>
خالی از سکنه
depleting
خالی کردن
depletes
خالی کردن
depleted
خالی کردن
isthmuses
تنگه خالی
deplete
خالی کردن
emptiness
خالی بودن
vacates
خالی کردن
vacated
خالی کردن
isthmus
تنگه خالی
knock out
خالی کردن
venting
خالی کردن
vented
خالی کردن
vent
خالی کردن
unloads
خالی کردن
unloaded
خالی کردن
prosaic
خالی از لطف
unload
خالی کردن
dappled
خال خالی
gaps
محل خالی
gap
محل خالی
vacate
خالی کردن
to give vent to one's wrath
دق دل را خالی کردن
cenotaphs
مقبره خالی
cenotaph
مقبره خالی
merest
محض خالی
mere
محض خالی
vacant possession
ملک خالی
vacant space
جای خالی
vacant space
محل خالی
vacantness
محل خالی
vacuity
فضای خالی
leer
خالی تهی
off risks
خالی از خطر
clear out
خالی کردن
to load off
خالی کردن
disengaged
فارغ خالی
to play a gun on
خالی کردن
to work off
خالی کردن
evacuating
خالی کردن
evacuates
خالی کردن
evacuated
خالی کردن
evacuate
خالی کردن
to clear out
خالی کردن
clear-out
خالی کردن
ungraceful
خالی ازلطف
ignoring
حرف خالی
duck
جا خالی دادن
string
رشته خالی
barren
<adj.>
خالی از سکنه
to offload
خالی کردن
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
خالی از سکنه
bleak
<adj.>
خالی از سکنه
vacancy
خالی بودن
unmistakable
خالی از اشتباه
crude
<adj.>
خالی از ظرافت
desolate
<adj.>
خالی از سکنه
dodge
جا خالی دادن
vacancy
جای خالی
spaces
فضای خالی
voids
فضاهای خالی
space
جای خالی
gap
جای خالی
space
فضای خالی
blank
جای خالی
lonely
خالی از سکنه
empty
خالی از سکنه
purged
خالی کردن
discharge
خالی کردن
ignores
حرف خالی
vacancies
خالی بودن
discharges
خالی کردن
light-handed
<adj.>
دست خالی
parry
جا خالی دادن
ignored
حرف خالی
ignore
حرف خالی
purges
خالی کردن
purge
خالی کردن
void
فضای خالی
empty-handed
<adj.>
دست خالی
interregnums
فاصله
equidistant
هم فاصله
spaces
جا فاصله
intermittence
فاصله
intermezzo
فاصله
range
فاصله
ranged
فاصله
ranges
فاصله
clearance
فاصله
unremittingly
بی فاصله
interval
فاصله
interregna
فاصله
per saltum
بی فاصله
spaces
فاصله
blank character
فاصله
space
فاصله
interregnum
فاصله
blankest
فاصله
tele
فاصله
gap
فاصله
gaps
فاصله
space
جا فاصله
single space
تک فاصله تو هم
blank
فاصله
length
فاصله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com