English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
contour خط فاصل درنقشههای رنگی
Other Matches
colours چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
dye sublimation printer چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
triad 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
triads 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
partitions حد فاصل
line of d. حد فاصل
partition حد فاصل
interfaces فاصل
interface فاصل
ranges حد فاصل
range حد فاصل
ranged حد فاصل
disjunctive فاصل
midrib خط یا برامدگی حد فاصل
frontier خط فاصل مرزی
break up حد فاصل علایم مشخصه هدف
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
half long حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
hyperon جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است
gyroplane نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
solids رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
ingrain نخ رنگی
achromatization بی رنگی
achroma بی رنگی
discoloration بی رنگی
achromatism بی رنگی
achromia بی رنگی مو
dichromatism دو رنگی
hued رنگی
achromatisation بی رنگی
chromaticity رنگی
colored رنگی
dichroism دو رنگی
pigmental رنگی
coloration رنگی
achroma بی رنگی مو
chromatic رنگی
coloured رنگی
tinct رنگی
trichroism سه رنگی
trichromatism سه رنگی
trichromat سه رنگی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
dyestuff ماده رنگی
chroma مشخصههای رنگی
chromatic aberration خطای رنگی
kinemacolour سینمای رنگی
colorant مواد رنگی
monotint عکس یک رنگی
monotint نگار یک رنگی
aqua relle نقاشی اب و رنگی
aquarelle نقاشی اب و رنگی
heliochrome عکاسی رنگی
heliochrome عکس رنگی
color printer چاپگر رنگی
color television تلویزیون رنگی
color trace recorder رسام رنگی
colored glass شیشه رنگی
colored pencil مداد رنگی
coloured cement سیمان رنگی
dye stuff ماده رنگی
chromophotograph عکس رنگی
photochrome عکس رنگی
cingulum خط رنگی ومارپیچ
color code رمز رنگی
color graphics گرافیک رنگی
color camera دوربین رنگی
pigments ماده رنگی
paraffin wax موم رنگی
pigment ماده رنگی
pigmentation رنگی شدن
pentachromic پنج رنگی
photochromy عکاسی رنگی
pigment cell یاخته رنگی
pigment dye ماده رنگی
vitta نوار رنگی
unifiable قابل هم رنگی
pencil مداد رنگی
pencilling مداد رنگی
pleochroism چند رنگی
trichromatic theory نظریه سه رنگی
blackest سیاه رنگی
polychroism چند رنگی
blacks سیاه رنگی
pencils مداد رنگی
oleograph عکس رنگی
black سیاه رنگی
stined glass شیشه رنگی
lakes لاک رنگی
lake لاک رنگی
ocellus حلقه رنگی
pastel مداد رنگی
pastel خمیرمواد رنگی
pallor زرد رنگی
blacked سیاه رنگی
blacker سیاه رنگی
opalescence شیری رنگی
sequential color television تلویزیون رنگی مرحلهای
curcumin ماده رنگی زردچوبه
quercitron نوعی ماده رنگی
dyestuff مواد رنگی و رنگرزی
tetrachromatism دید چهار رنگی
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
purpurin ماده رنگی روناس
technicolour روش فیلم رنگی
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
pullicate یکجور دستمال رنگی
pool ball هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
polychrome تهیه عکسهای رنگی
candy-striped دارای نوارههای رنگی
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
figurin مجسمه سفالین رنگی
safranin ماده رنگی زعفران
minus color signal پیام رنگی منفی
orcin ماده رنگی گلسنگ
indigotine ماده رنگی نیل
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
pigmentary رنگی رنگ دار
false colour فیلم رنگی مصنوعی
indigotin ماده رنگی نیل
encaustic tile or brick اجرکاشی هفت رنگی
neutral density faceplate صفحه رنگی تلویزیون
conventionalization هم رنگی با ایین و رسوم
chromophore گروه رنگی ملکول
chromogen دانههای رنگی گیاهان
chromophore عامل رنگی ملکول
bar خط یا بلاک ضخیم رنگی
bars خط یا بلاک ضخیم رنگی
crayon مداد رنگی مومی
figurine مجسمه سفالین رنگی
color gate دریچه پیام رنگی
color monitor صفحه نمایش رنگی
carrier color signal پیام رنگی حامل
figurines مجسمه سفالین رنگی
crayons مداد رنگی مومی
composite color monitor مونیتور رنگی مرکب
composite color signal پیام رنگی مرکب
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
bacino سفال لعاب دار رنگی
tone [ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
pastel <adj.> رنگهای خفیف [با مداد رنگی]
You have rubbed your coat against some wet paint . کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
carmine ماده رنگی قرمز دانه
pigment باماده رنگی رنگ کردن
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
pigments باماده رنگی رنگ کردن
orthochromatic شبیه عکسهای رنگی طبیعی
Rosybrown <adj.> <noun> رنگی میان صورتی وقهوه ای
Rosewood رنگی میان بنفش و قهوه ای
redorange <adj.> <noun> رنگی میان قرمز و نارنجی
Salmon <adj.> <noun> رنگی میان صورتی و نارنجی
Tan <adj.> <noun> رنگی میان قهوه ای و کرم
ocher <adj.> <noun> رنگی میان قهوه ای و زرد
Redviolet رنگی میان بنفش و قرمز
Blueviolet <adj.> <noun> رنگی بین آبی و بنفش
Pear <adj.> رنگی مانند رنگ گلابی
colored progressive matrices test ازمون ماتریسهای مدرج رنگی
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
color contrast تضاد رنگی در زمینه فرش
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
color graphics adapter وفق دهنده نگاره سازی رنگی
pigments رنگ غیر محلول ماده رنگی
confetti کاغذ رنگی برای تزئین درجشنها
pigment رنگ غیر محلول ماده رنگی
ocellus خال رنگی که مانند چشم باشد
color band نوار رنگی روی جعبه مهمات
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
cga وفق دهنده نگاره سازی رنگی
lambrequin نقوش رنگی حاشیه فروف چینی
colour سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colours سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
xanthin ماده رنگی روناس وگل زرد
Christmas trees جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
chromatolysis تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
disperse [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
cellure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
ceilure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
propolis ماده صمغی قهوهای رنگی شبیه موم
celure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
fastness of bleaching ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
cudbear ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
pals line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
pastellist پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
lutein ماده زرد رنگی بفرمول 2O65H 04C
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
MCGA استاندارد آداپتور گرافیک رنگی در کامپیوترهای IBM PC
pal line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
coloury دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
dual صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
efflore scence قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
chromoplast یاخته رنگی که حاوی رنگ قرمز یا زرد میباشد
multicolour استاندارد آداپتور گرافیک رنگی مناسب در کامپیوترهای IBM PC
colours صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
area گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com