Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
Other Matches
twentyfive
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
assumed decimal point
ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
assumed grid
شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save
نجات دروازه با پای دروازه بان
paralleled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
false origin
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
element
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
shunted
موازی موازی فرعی
shunts
موازی موازی فرعی
shunt
موازی موازی فرعی
goalpost
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
agonic line
خط فرضی
suppisitive
فرضی
an imaginary line
خط فرضی
phantom line
خط فرضی
suppositional
فرضی
suppositive
فرضی
assumed
فرضی
presumptive
فرضی
hypothetical
فرضی
presumptive title
حق فرضی
supposed
فرضی
theoretical
فرضی
obligatory
فرضی
assumptive
فرضی
hypothetial
فرضی
imaginary
فرضی
hypothetic
فرضی
assumed azimuth
گرای فرضی
hypothetical construct
سازه فرضی
implied trust
مسئولیت فرضی
john done
اسم فرضی
line of scrimmage
خط فرضی تجمعی
assumed orientation
توجیه فرضی
assumed mean
میانگین فرضی
notional income
درامد فرضی
presumed death
موت فرضی
hypothetical case
دعوی فرضی
persumptive death
موت فرضی
hypostatic
اصلی- فرضی
assumed position
موضع فرضی
supposed death
موت فرضی
fictitious thickness
ضخامت فرضی
dead reckoning
محل فرضی
arbitrary control
کنترل فرضی
presumptive title
سمت فرضی
dead reckoning
نقطه فرضی
presumption of death
موت فرضی
theoretical competition
رقابت فرضی
supposition
فرضی انگاشتی
supposedly
بطور فرضی
presumptive
فرضی احتمالی
suppositious
فرضی خیالی
fictitious thickness
ضخامت فرضی
assumed name
نام فرضی
suppositions
فرضی انگاشتی
intervening variable
متغیر فرضی رابط
hypothetico deductive method
روش فرضی- قیاسی
implied malice
سوء نیت فرضی
assumed grid
شبکه بندی فرضی
hypothesis
قضیه فرضی نهشته
hypotheses
قضیه فرضی نهشته
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
warrant of presumed death
حکم موت فرضی
conceptual nervous system
دستگاه عصبی فرضی
differential ballistic wind
باد بالیستیکی فرضی
fictitious force
نیروی فرضی
[فیزیک]
ideal
نمونه کامل فرضی
presumption of death decree
حکم موت فرضی
ideals
نمونه کامل فرضی
cone of scape
مخروط فرضی در اگزوسفر
agonic line
خط فرضی روی نقشه
presumption of the death decree
حکم موت فرضی
rule of thumb
حساب تخمینی و فرضی
head string
خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
lay line
خط فرضی مسیر قایق به مقصد
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
graviton
واحد بنیادی فرضی گرانش
arbitrary control
کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
tabula rasa
مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
assumed orientation
توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
It is quite a hypothetical case .
این یک قضیه کاملا" فرضی است
four yard line
خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
Utopias
دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopia
دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
data line
خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
purpuric acid
اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
bomb release line
خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
point of fall
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
gates
دروازه
portals
دروازه
gate
دروازه
portal
دروازه
hoops
دروازه
hoop
دروازه
port
دروازه
barbican
دروازه
goal
دروازه
goals
دروازه
goal area line
خط دروازه
barbacan
دروازه
gateways
دروازه
gateway
دروازه
rhumb line
خط فرضی روی کره زمین که همه نصف النهارها را تحت زاویه یکسان قطع میکند
wickets
دروازه کوچک
wicket
دروازه کوچک
saved
نجات دروازه
octroi
دروازه بانی
gateposts
بازوی دروازه
own goal
گل به دروازه خودی
hoop
دروازه کروکه
gatepost
بازوی دروازه
starting gate
دروازه شروع
tend goal
دروازه بانی
goal
دروازه بان
goals
دروازه بان
saves
نجات دروازه
save
نجات دروازه
tend goal
حفظ دروازه
hoops
دروازه کروکه
octroi
مالیات دم دروازه
logic gate
دروازه منطقی
goalie
دروازه بان
goal mouth
دهانه دروازه
goalkeeper
دروازه بان
goal tender
دروازه بان
goalar
دروازه بان
puck stopper
دروازه بان
goal keeper line
خط دروازه بان
goal keeper
دروازه بان
in goal
دروازه بان
goal crease
محوطه دروازه
goalies
دروازه بان
gatekeepers
دروازه بان
gatekeeper
دروازه بان
goal posts
پایههای دروازه
keep goal
دروازه بانی
keeper
دروازه بان
own goals
گل به دروازه خودی
goalkeepers
دروازه بان
keepers
دروازه بان
attacting zone
منطقه دروازه
goal area
منطقه دروازه
gate keeper
دروازه بان
between the pipes
تیر دروازه
gates
دروازه شروع اسکی
He was approaching the gate.
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
petard
بمب دروازه ریز
gate
دروازه شروع اسکی
shooting
شوت بسوی دروازه
warders
نگهبان دروازه یا قصر
warder
نگهبان دروازه یا قصر
goalkeepers
دروازه بان فوتبال
goalkeeper
دروازه بان فوتبال
deciding
نزدیک به دروازه حریف
standup goalie
دروازه بانی ایستاده
upright
تیرک عمودی دروازه
goalthrow
پرتاب دروازه بان
sally port
دروازه عبور از قلعه
sally port
دروازه بزرگ قلعه
gatehouse
اطاق دروازه بان
goal kick
شوت بسوی دروازه
goalposts
تیرک عمودی دروازه
changing the goal keeper
تعویض دروازه بان
catching glove
دستکش دروازه بان
goal umpire
دروازه بان واترپولو
goal games
بازیهای دروازه دار
shot direct at goal
شوت مستقیم به دروازه
flopper
دروازه بان شیرجه رو
gate post
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
shootings
شوت بسوی دروازه
fast break
حمله سریع به دروازه
crossbars
تیرک افقی دروازه
crossbar
تیرک افقی دروازه
gatehouses
اطاق دروازه بان
long ball
پرتاب از دور به دروازه
double reverse
شوت برگردان به دروازه
goalpost
تیرک عمودی دروازه
chapman region
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
send-offs
حرکت اسبها از دروازه شروع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com