Dictiornary-Farsi | خط مبنای سنجش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
datum line	خط مبنای سنجش


Search result with all words

height datum	سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
Other Matches

measuring technique	متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
datum point	نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base	ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
datum	سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
scalar	توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
geodetic datum	سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error	اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin	مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
map plane	سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
hexadecimal	مبنای 61
ternary	در مبنای سه
data base	مبنای اطلاعات
fire base	مبنای اتش
basic of issue	مبنای توزیع
rationale	مبنای کار
tax base	مبنای مالیاتی
fuselage refrence line	خط مبنای بدنه
force basis	مبنای یکان
fixed radix	با مبنای ثابت
binary number system	سیستم مبنای دو
ternary	سه مبنایی در مبنای سه
computer based	بر مبنای کامپیوتر
base of fire	مبنای اتش
sentience	مبنای حس وحساسیت
refrence	مبنای مقایسه
on trust	بر مبنای اعتبار
troop basis	مبنای یکان
unit of issue	مبنای توزیع
number base	مبنای عددی
monetary base	مبنای پولی
ration basis	مبنای جیره
mobilization base	مبنای بسیج
altitude separation	حد سطوح مبنای ارتفاع
chart datum	مبنای عمق نقشه
software base	مبنای نرم افزار
basic tactical unit	یکان مبنای تاکتیکی
troop basis	مبنای واگذاری یکان
base reserves	اماد مبنای ذخیره
hydrographic datum	سطح مبنای اب نگاری
computed goto	جهش بر مبنای محاسبه
ruled based deduction	استنباط بر مبنای مقررات
mission load	بار مبنای عملیاتی
force basis	یکانهای مبنای هر قسمت
fire support base	مبنای پشتیبانی اتش
meteorological datum plane	ایستگاه مبنای هواسنجی
datum sweeping mark	علامت مبنای روبش
datum plane	سطح مبنای اب دریا
datum plane	سطح مبنای ارتفاع
ratio decidendi	مبنای اصلی تصمیم
wartime load	بار مبنای ناو
basic of issue	مبنای واگذارکردن اقلام
color carrier reference	فاز مبنای حامل رنگ
line of site	خط تراز یا مبنای افق توپ
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
hydrographic datum	سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
altitude datum	سطح مبنای ارتفاع سنجی
plane of fire	سطح مبنای مسیر تیراندازی
b	ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
keypad	و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
peak load pricing	قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
basic load	بار مبنای مهمات یا وسایل
reference number	اعداد مبنای نشانه روی
base of operations	پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
ration basis	مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post	پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
time preference theory of interest	نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
denary notation	سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
ration scale	مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
pay grade	ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
master menu	لیست مبنای جیره غذایی اصلی
base logistical command	یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
parametric estimate	براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
stare decisis	قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
rectification	تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
gyro plane	سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
current purchasing power	حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
an unprincipled conduct	رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
prosyllogism	قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
underconsumption theory of	نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
opportunism	بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
hexadecimal notation	نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
hex	نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
marginal productivity theory of	نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
majority rule	شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
degress of comparison	سنجش
assessments	سنجش
measure	سنجش
ponder	سنجش
ponderation	سنجش
assessment	سنجش
scalar	سنجش
pondering	سنجش
poneration	سنجش
ponders	سنجش
deliberation	سنجش
g	سنجش
deliberations	سنجش
assay	سنجش
pondered	سنجش
measurment	سنجش
assays	سنجش
ponderingly	با سنجش
evalution	سنجش
appraisal	سنجش
appraisals	سنجش
measurements	سنجش
measurement	سنجش
evaluations	سنجش
scaling	سنجش
evaluation	سنجش
equity	اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hexadecimal notation	صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hex	صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equities	اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
indirect measurement	سنجش غیرمستقیم
measuring switch	کلید سنجش
measuring diaphragm	دیافراگم سنجش
method of measurment	روش سنجش
measuring current	جریان سنجش
measuring coil	بوبین سنجش
measuring circuit	مدار سنجش
incommensurable	سنجش ناپذیر
measuring cable	کابل سنجش
accuracy to gage	دقت سنجش
pulmometry	سنجش گنجایش شش
precision measurment	سنجش دقیق
measuring unit	عضو سنجش
market appraisal	سنجش بازار
measuring error	خطای سنجش
measuring frequency	فرکانس سنجش
measuring generator	مولد سنجش
measuring technique	تکنیک سنجش
measuring thermocouple	ترموکوپل سنجش
measuring thermocouple	عنصرحرارتی سنجش
measuring transductor	ترانسدوکتور سنجش
measuring unit	واحد سنجش
measuring voltage	فشار سنجش
measurment	سنجش اندازه
metage	حق سنجش قپانداری
ponderable	قابل سنجش
assays	ازمایش سنجش
comparison	تطبیق سنجش
measurable	سنجش پذیر
measuring technique	روش سنجش
measuring system	سیستم سنجش
measuring junction	محل سنجش
measuring junction	نقطه سنجش
measuring method	اسلوب سنجش
measuring period	مدت سنجش
measuring period	دوره سنجش
measuring point	نقطه سنجش
measuring position	محل سنجش
measuring range	حیطه سنجش
measuring range	ناحیه ی سنجش
measuring rectifier	یکسوکننده سنجش
measuring relay	رله سنجش
measuring sensitivity	حساسیت سنجش
ponderability	سنجش پذیری
high accuracy measurement	سنجش دقیق
delib erator	سنجش کننده
colorimetry	سنجش رنگ
comparative measurement	سنجش قیاسی
comparative measurement	سنجش مقایسهای
ratings	سنجش توان
frequency measurement	سنجش فرکانس
font metric	سنجش فونت
biometrics	زیست سنجش
comparisons	تطبیق سنجش
rating	سنجش توان
voltage measuring	سنجش فشارالکتریکی
emergency measure	سنجش اضطراری
surveyor's chain	زنچیر سنجش
sociometry	سنجش افکاراجتماعی
depth measurement	سنجش گودی
voltage measuring	سنجش ولتاژ
clocked	با سنجش زمان
meters	وسیله سنجش
measuring diaphragm	ممبران سنجش
assay	ازمایش سنجش
volumetric analysis	سنجش حجمی
meter	وسیله سنجش
graduated steel straight edge	شینه سنجش
tangible benefits	سودهای قابل سنجش
perimetry	سنجش میدان دید
photomrtry	سنجش شدت روشنایی
thermal resolution	حداقل سنجش حرارت
mile	مقیاس سنجش مسافت
pixing the coin	سنجش عیار سکه
bel	یگان سنجش صوت
acres	برای سنجش زمین
milage	سنجش برحسب میل
the estimative faculty	قوه سنجش یا براورد
coductivity cell	پیل سنجش رسانندگی
clocked input	ورودی با سنجش زمان
clocked flip flop	الاکلنگ با سنجش زمان
acre	برای سنجش زمین
assays	عیار گرفتن سنجش
optical measuring system	سیستم سنجش نوری
measure	مقایسه کردن سنجش