Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
to take notes of
خلاصه نویسی کردن از
Other Matches
precipitousness work
خلاصه نویسی
digesting
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digests
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digest
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digested
خلاصه کردن و شدن خلاصه
outline
خلاصه خلاصه کردن
outlined
خلاصه خلاصه کردن
outlining
خلاصه خلاصه کردن
outlines
خلاصه خلاصه کردن
epitomist
شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
out lawry
طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
epitomizing
خلاصه کردن
epitomize
خلاصه کردن
epitomized
خلاصه کردن
epitomising
خلاصه کردن
epitomises
خلاصه کردن
epitomizes
خلاصه کردن
epitomised
خلاصه کردن
abstract
خلاصه کردن
abstracting
خلاصه کردن
abstracts
خلاصه کردن
summarizing
خلاصه کردن
foreshortened
خلاصه کردن
foreshortens
خلاصه کردن
condense
خلاصه کردن
condenses
خلاصه کردن
condensing
خلاصه کردن
summarised
خلاصه کردن
summarises
خلاصه کردن
summarising
خلاصه کردن
summarize
خلاصه کردن
summarized
خلاصه کردن
summarizes
خلاصه کردن
foreshorten
خلاصه کردن
synopsize
خلاصه کردن
briefer
دستور خلاصه کردن
abbreviates
مختصرکردن خلاصه کردن
to make a long story short
<idiom>
خلاصه کردن قصه
abbreviating
مختصرکردن خلاصه کردن
briefest
دستور خلاصه کردن
condensible
قابل خلاصه کردن
abbreviate
مختصرکردن خلاصه کردن
brief
دستور خلاصه کردن
briefed
دستور خلاصه کردن
run-through
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-throughs
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run through
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
cut down
خلاصه کردن تقلیل دادن
abstract a deed
قباله ایی را خلاصه کردن
condensing
منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
condense
منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
briefed
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
brief
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
condenses
منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
briefest
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefer
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
briefings
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
sketches
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketched
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketch
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
pascal
زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography
مختصر نویسی کوتاه نویسی
to register
[with a body]
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
modula
زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
to enroll
[American English]
خود را اسم نویسی کردن
[ثبت نام کردن ]
compressing
خلاصه کردن متراکم کردن
compresses
خلاصه کردن متراکم کردن
compress
خلاصه کردن متراکم کردن
to sign up
قراردادی را امضا کردن
[اسم نویسی کردن]
indorse
فهر نویسی کردن
endorsed
پشت نویسی کردن
indorse
پشت نویسی کردن
indorsation
پشت نویسی کردن
endorse
پشت نویسی کردن
enter
نام نویسی کردن
entered
نام نویسی کردن
enters
نام نویسی کردن
type write
ماشین نویسی کردن
endorse
فهر نویسی کردن
endorsed
فهر نویسی کردن
register
اسم نویسی کردن
endorsing
فهر نویسی کردن
registering
اسم نویسی کردن
registers
اسم نویسی کردن
enlists
نام نویسی کردن
enlisting
نام نویسی کردن
enlist
نام نویسی کردن
enlistment
نام نویسی کردن
enlistments
نام نویسی کردن
back
پشت نویسی کردن
impanel
نام نویسی کردن
matriculate
نام نویسی کردن
matriculated
نام نویسی کردن
endorses
پشت نویسی کردن
endorses
فهر نویسی کردن
enroll
اسم نویسی کردن
matriculating
نام نویسی کردن
matriculates
نام نویسی کردن
endorsing
پشت نویسی کردن
backs
پشت نویسی کردن
forth
نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
to register
نام نویسی کردن
[ثبت کردن ]
underwriting
پذیره نویسی صادر کردن
underwrites
پذیره نویسی صادر کردن
to check in
نام نویسی کردن
[هتل]
subscribing
پذیره نویسی کردن سهام
underwrite
پذیره نویسی صادر کردن
subscribes
پذیره نویسی کردن سهام
underwritten
پذیره نویسی صادر کردن
subscribed
پذیره نویسی کردن سهام
recruitment
تجدیدنیرو نام نویسی کردن
underwrote
پذیره نویسی صادر کردن
subscribe
پذیره نویسی کردن سهام
underwrite policy
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
pamphleteer
جزوه نویس رساله نویسی کردن
check-ins
نام نویسی کردن مراسم ورود
to enrol somebody at a school
کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
pamphleteers
جزوه نویس رساله نویسی کردن
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
to sign on
برای سربازی اسم نویسی کردن
to enrol somebody
کسی را نام نویسی کردن
[ثبت نام کردن]
[درفهرست وارد کردن]
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
to enrol
[oneself]
for a course
خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
zeros
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zero
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
modular programming
برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
directive
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
setl
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pl/m
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
enlisting
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlist
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlists
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
brief
خلاصه
survey
خلاصه
surveys
خلاصه
summary
خلاصه
surveyed
خلاصه
succinct
<adj.>
خلاصه
in one word
خلاصه
abstracts
:خلاصه
comprisal
خلاصه
briefest
خلاصه
abridgment
خلاصه
in fine
خلاصه
in a word
خلاصه
abstract
:خلاصه
condensation
خلاصه
briefer
خلاصه
extraction
خلاصه
in short
خلاصه
briefed
خلاصه
compendium
خلاصه
quintes sence
خلاصه
epitome
خلاصه
upshot
خلاصه
short
<adj.>
خلاصه
in one world
خلاصه
ens
خلاصه
concise
<adj.>
خلاصه
synopses
خلاصه
resume
خلاصه
fleeting
<adj.>
خلاصه
curt
<adj.>
خلاصه
abstracting
:خلاصه
resumed
خلاصه
resumes
خلاصه
resuming
خلاصه
synopsis
خلاصه
shortest
خلاصه
roundup
خلاصه
scantling
خلاصه
shorter
خلاصه
summaries
خلاصه
short
خلاصه
roundups
خلاصه
brief description
خلاصه
compiles
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com