Dictiornary-Farsi | خلاف موازین انصاف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 136 (7 milliseconds)

English	Persian
inequitable	خلاف موازین انصاف
inequities	خلاف موازین انصاف
inequity	خلاف موازین انصاف


Other Matches

unscientific	خلاف موازین علمی
unjust	بی انصاف
mensuration	انصاف
equitableness	انصاف
fair mindedness	انصاف
unfairly	بی انصاف
unfair	بی انصاف
justice	انصاف
fair play	انصاف
impartiality	بی غرضی انصاف
equity	قاعده انصاف
equities	قاعده انصاف
equities	انصاف بی غرضی
equity	انصاف بی غرضی
this is not fair	این انصاف نیست
It is not fair that . . .	آخر انصاف نیست که …
that is not fair	این انصاف نیست
equanimity	تعادل فکری انصاف
unijust	غیر عادلانه غیر منصفانه بی عدالت بی انصاف
delict	خلاف
contrary to	بر خلاف
misdeed	خلاف
misconduct	خلاف
misdeeds	خلاف
offenses	خلاف
offence	خلاف
trespasses	خلاف
offense,etc	خلاف
petty offence	خلاف
misdoing	خلاف
misdemeanor	خلاف
minor offence	خلاف
perverse	خلاف بد
trespass	خلاف
trespassed	خلاف
trespassing	خلاف
immoral	خلاف اخلاق
anticlimactic	خلاف انتظاری
abnonmally	بر خلاف قاعده
anomalous	خلاف قاعده
misconduct	خلاف کاری
commit a minor offence	خلاف کردن
unlawful	خلاف شرع
contra flow	خلاف جهت
contrary to nature	بر خلاف طبیعت
unconscionable	خلاف وجدان
police court	دادگاه خلاف
opposit	در خلاف جهت
missatement	خلاف گویی
misprision	خلاف کاری
malversation	اختلاس خلاف
inadvisability	خلاف مصلحت
impolicy	خلاف مصلحت
immorally	بر خلاف اخلاق
illogic	خلاف منطق
police court	محکمه خلاف
guilty of a minor offence	خلاف کار
court of petty offences	محکمه خلاف
court of minor offence	محکمه خلاف
contradiction	خلاف گویی
fouled	خلاف طوفانی
reverses	خلاف جهت
reversed	خلاف جهت
reverse	خلاف جهت
offenders	خلاف کار
foul	خلاف طوفانی
contrary	مقابل خلاف
irregular	خلاف قاعده
fouler	خلاف طوفانی
untruthful	خلاف حقیقت
foulest	خلاف طوفانی
offender	خلاف کار
fouls	خلاف طوفانی
contradictions	خلاف گویی
reversing	خلاف جهت
trumped-up	خلاف واقع
trumped up	خلاف واقع
anomaly	خلاف قاعده
anomalies	خلاف قاعده
untrue	خلاف واقع
unconventional	خلاف عرف
unreason	عمل خلاف عقل
irregular act	عمل خلاف رویه
offend	مرتکب خلاف شدن
untruths	خلاف حقیقت کذب
untruth	خلاف حقیقت کذب
malfeasance	کار خلاف قانون
to offend against any one	به کسی خلاف کردن
counterclockwise	در خلاف عقربههای ساعت
unnatural	بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally	بر خلاف اصول طبیعت
offended	مرتکب خلاف شدن
to rise up against someone [something]	شورش کردن بر خلاف
counterclockwise	در خلاف جهت ساعت
offends	مرتکب خلاف شدن
upwind	خلاف جهت باد
heterotaxis	ترتیب خلاف قاعده
heterotaxy	ترتیب خلاف قاعده
illegality	کار خلاف قانون
hackers	شخص خلاف کار
hacker	شخص خلاف کار
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement]	این بر خلاف قرارداد ما است.
To swim against the current.	بر خلاف جریان آب شنا کردن
retrograde	دوران در خلاف جهت معمول
condition contrary to the requirment	شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment of	شرط خلاف مقتضای عهد
malfeasance	شرارت کار خلاف قانون
condition contrary to the requirement	شرط خلاف مقتضای عقد
counterclockwise rotation	حرکت در خلاف عقربههای ساعت
impoliticly	از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن
unconstitutional	بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
corpus delicti	عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
to swim against the tide <idiom>	بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
Unless otherwise stated .	مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
to strive against the stream <idiom>	بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
unmilitary	بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
to buck the trend <idiom>	بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
neap tide	دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
shield	, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
shields	, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
adverse yaw	شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
prior possession	تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade	کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
neo keynesians	اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
backward	در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards	در جهت عقب یا در خلاف جهت
due bill	در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
vortex ring state	حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
reaganomics	اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود