Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
hike out
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
Other Matches
ballast
فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
daggerboard
تیر یا صفحه متحرک ته قایق برای حفظ تعادل
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
balancing act
[between something]
ایجاد تعادل
[بین دو وضعیت]
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
gantline
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
wiring
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
fins
برای حفظ تعادل
fin
برای حفظ تعادل
Viewdata
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
self poise
تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
sneakbox
قایق ته پهن برای شکارمرغابی
sneakboat
قایق ته پهن برای شکارمرغابی
When is there a ferry to ...?
چه وقت قایق برای ... هست؟
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
transistors
برای ایجاد تابع منط قی
transistor
برای ایجاد تابع منط قی
nuptias non concubitus , sedconsensus ,
برای ایجاد علقه زوجیت
bailer
سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
smudges
ایجاد دود برای دفع حشرات
fogging
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
smudge
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudging
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudged
ایجاد دود برای دفع حشرات
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
painters
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
chain plate
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
painter
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
bollard
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollards
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
dry plasma etching
روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
graphics
که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
geometry and rendering
مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
marlinespike
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
counterweights
حالت تعادل وزنه تعادل
counterweight
حالت تعادل وزنه تعادل
jumpers
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jus ex injuria non oritur
تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
configure
نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
jumper
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
texture mapping
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
breakpoint
حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
alphamosaic
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
subliminal
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminally
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
stalking horse
کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
mooring penant
طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
center
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
mkdir
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
feep
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
DR DOS
سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
immediate
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
buffering
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
trapoze
سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
solenoid
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
precision
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
ribbon
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
ribbons
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
bombed out
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
bombs
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
tristimulus values
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
compacted
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compact
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
lift wire
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
image
[فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
compacts
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
images
فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
lift strut
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
compacting
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
diver's flag
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
tactile
صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
AT command set
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
graphics
کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
reflexes
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
check plot
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
ASF
قالب ایجاد شده توسط مایکروسافت به صورت چند رسانهای برای کار روی اینترنت و استفاده در محصول NETSHOW
ATD
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
aliasing
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
Hayes Corporation
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
loll
اویختن
slouches
اویختن
slouched
اویختن
slouching
اویختن
lolled
اویختن
lolls
اویختن
slouch
اویختن
lolling
اویختن
hang
اویختن
hangs
اویختن
hitches
اویختن
hitching
اویختن
hitch
اویختن
hitched
اویختن
terrorism
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
convention
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
XNS
پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
bulk
مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
fifth generation computers
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
impales
بر چوب اویختن
crucifying
برصلیب اویختن
impaled
بر چوب اویختن
pout
لب رابزیر اویختن
impaling
بر چوب اویختن
hanging
عمل اویختن
pouting
لب رابزیر اویختن
cat
اویختن لنگر
pouted
لب رابزیر اویختن
pouts
لب رابزیر اویختن
crucifies
بدار اویختن
crucifies
برصلیب اویختن
cats
اویختن لنگر
bells
زنگ اویختن به
crucify
برصلیب اویختن
bell
زنگ اویختن به
curl of the lip
برگرداندن یا اویختن لب
crucify
بدار اویختن
crucifying
بدار اویختن
impale
بر چوب اویختن
strap
باتسمه اویختن
straps
باتسمه اویختن
cpu
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
original equipment manufacturer
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
appending
اویختن پیوست کردن
hang out
محل اویختن چیزی
appends
اویختن پیوست کردن
appended
اویختن پیوست کردن
hang out
اویختن سماجت ورزیدن
dangles
اویزان کردن اویختن
dangling
اویزان کردن اویختن
dangle
اویزان کردن اویختن
append
اویختن پیوست کردن
dangled
اویزان کردن اویختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com