English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
Other Matches
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
neutralised بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
countervail خنثی کردن
negate خنثی کردن
negated خنثی کردن
to knock the bottom out of خنثی کردن
compensations خنثی کردن
undo خنثی کردن
counterweigh خنثی کردن
counteracting خنثی کردن
counteracts خنثی کردن
negates خنثی کردن
negating خنثی کردن
counterwork خنثی کردن
undoes خنثی کردن
neutralizing خنثی کردن
neutralize خنثی کردن
nulify خنثی کردن
neutralising خنثی کردن
discomfit خنثی کردن
discomfited خنثی کردن
neutralises خنثی کردن
discomfiting خنثی کردن
neutralised خنثی کردن
discomfits خنثی کردن
compensation خنثی کردن
annuls خنثی کردن
annulling خنثی کردن
annulled خنثی کردن
annul خنثی کردن
neutralizes خنثی کردن
frustrating خنثی کردن
stultifies خنثی کردن
knock on the head خنثی کردن
compensates خنثی کردن
stultify خنثی کردن
stultifying خنثی کردن
negation خنثی کردن
counterbalances خنثی کردن
compensated خنثی کردن
neutralization خنثی کردن
negative خنثی کردن
compensate خنثی کردن
disarm خنثی کردن
frustrates خنثی کردن
disarmed خنثی کردن
disarms خنثی کردن
stultified خنثی کردن
frustrate خنثی کردن
counterbalanced خنثی کردن
neuters خنثی کردن
neuter خنثی کردن
neutered خنثی کردن
negatives خنثی کردن
inactivate خنثی کردن
counteract خنثی کردن
counteracted خنثی کردن
neutering خنثی کردن
counterbalance خنثی کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
suppressing خنثی کردن اتش
disposal کشف و خنثی کردن
deactivating خنثی کردن مین
suppresses خنثی کردن اتش
buffs خنثی کردن جنبیدن
buff خنثی کردن جنبیدن
deactivate خنثی کردن مین
deactivates خنثی کردن مین
suppress خنثی کردن اتش
deactivated خنثی کردن مین
de- کرده را خنثی کردن
neutralization خنثی کردن اتش
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
defusing خنثی کردن از وخامت کاستن
neutralised بطور شیمیایی خنثی کردن
neutralize بطور شیمیایی خنثی کردن
neutralises بطور شیمیایی خنثی کردن
defused خنثی کردن از وخامت کاستن
to cut the ground from under a person's دلایل کسی را خنثی کردن
neutralising بطور شیمیایی خنثی کردن
defuse خنثی کردن از وخامت کاستن
mine hunting کشف و خنثی کردن مین
defuses خنثی کردن از وخامت کاستن
neutralizes بطور شیمیایی خنثی کردن
foiled عقیم گذاردن خنثی کردن
foiling عقیم گذاردن خنثی کردن
foil عقیم گذاردن خنثی کردن
neutralization بی اثر کردن خنثی کننده
foils عقیم گذاردن خنثی کردن
countermine با دسیسه متقابل خنثی کردن
neutralizing بطور شیمیایی خنثی کردن
paralyse زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed زمین گیر کردن خنثی کردن
neutralised خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralising خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutering اخته کردن وابسته به جنس خنثی
neuters اخته کردن وابسته به جنس خنثی
neutralises خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neuter اخته کردن وابسته به جنس خنثی
neutralizes خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutered اخته کردن وابسته به جنس خنثی
neutralizing خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
thwarted خنثی کردن حائل کردن
sopite ارام کردن خنثی کردن
offsetting جبران کردن خنثی کردن
thwart خنثی کردن حائل کردن
offset جبران کردن خنثی کردن
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
mapping نقشه برداری کردن
reductions کوچک کردن نقشه
schemed نقشه طرح کردن
schemes نقشه طرح کردن
to spoil ones game نقشه یاکارکسیراخراب کردن
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
altitude tints گویا کردن نقشه
setting out پیاده کردن نقشه
scheme نقشه طرح کردن
reduction کوچک کردن نقشه
map reading نقشه خوانی کردن
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
map orientation توجیه کردن نقشه
machinate نقشه کشیدن تدبیر کردن
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
photo interpretation نقشه کردن عکس هوایی
to torpedo خراب کردن [برنامه یا نقشه]
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstitute تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reconstitutes تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
suppression خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
hunter track مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
exploratory hunting عملیات اکتشافی و خنثی کردن مین یا مین روبی
plan طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plans طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
change horses in midstream <idiom> وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
reseau شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
lattices خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
target materials مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
hermaphrodite خنثی
monaecious خنثی
eunuchs خنثی
neutral خنثی
sexless خنثی
eunuch خنثی
inert خنثی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com