Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
horselaugh
خنده بلند وپر سر وصدا
Other Matches
slapstick
نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
gaff
خنده بلند
boisterous laughter
خنده بلند
laughter
صدای خنده بلند
sportiveŠetc
خنده کن خنده وبازی کن
high sounding
پر سر وصدا
bobbery
سر وصدا
racquet
سر وصدا
loudmouthed
پر سر وصدا
tumultuary
پر سر وصدا
racquets
سر وصدا
serene
بی سر وصدا
to hush up
سر وصدا
high-sounding
پر سر وصدا
rumbler
پر سر وصدا
obstreperous
پر سر وصدا
messan
سگ پر سر وصدا
noises
سر وصدا
racket
سر وصدا
scrimmager
پر سر وصدا
noise
سر وصدا
whoopla
جنجال و سر وصدا
collieshangie
دعوای پر سر وصدا
puffery
تبلیغات پر سر وصدا
roarer
ادم پر سر وصدا
ballyhoo
نمایش پر سر وصدا
pother
سر وصدا جنجال
rowdyism
ایجاد سر وصدا و اشوب
swash
با سر وصدا چیزی راشستن
powwow
مجلس انس پر سر وصدا
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
tout
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
It's sheer pandemonium.
<idiom>
خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
donnybrook
فریاد پرسر وصدا هیاهو
gaud
نمایش پرسر وصدا و تو خالی
(All) hell broke loose.
<idiom>
خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود.
dirndl
نوعی دامن بلند با کمر بلند
roughhouse
بازیهای خرکی و پر سر وصدا بین ساکنان یک اطاق بازی خرکی و پر سر وصداکردن
belly laugh
خنده از ته دل
laugh
خنده
laughed
خنده
irrision
خنده
laughter
خنده
laughs
خنده
laughing
خنده
playfully
با خنده و بازی
grins
خنده نیشی
laugher
خنده کننده
grinning
خنده نیشی
lusory
بازی کن خنده کن
funnier
خنده دار
serio comic
هم خنده دار
fleer
خنده نیشدار
grin
خنده نیشی
nicker
خنده کردن
laughingstock
مایه خنده
funny
خنده دار
funniest
خنده دار
laugh down
با خنده از رو بردن
risibility
خنده داربودن
laugh away
با خنده گذراندن
grinned
خنده نیشی
risible faculty
استعداد خنده
farcical
خنده اور
irrision
خنده استهزایی
sarcasm
زهر خنده
laughter is infectious
خنده مسری
droll
خنده اور
laughed
صدای خنده
A forced laugh.
خنده زورکی
sniggers
خنده استهزاامیز
titter
خنده تو دزدیده
laughing stock
مایهی خنده
laugh
صدای خنده
tittering
خنده تو دزدیده
sniggering
خنده استهزاامیز
crack up
<idiom>
از خنده ترکیدن
laughable
خنده دار
hilarious
خنده دار
queer
خل خنده دار
laughs
صدای خنده
queerest
خل خنده دار
snigger
خنده استهزاامیز
sniggered
خنده استهزاامیز
titters
خنده تو دزدیده
humorous
خنده اور
howlers
خنده اور
comics
خنده دار
queerer
خل خنده دار
to laugh away
با خنده گذراندن
To burst with laughter.
از خنده غش کردن
ludicrous
خنده اور
comic
خنده دار
howler
خنده اور
risible
خنده اور
ridiculous
خنده دار
tittered
خنده تو دزدیده
laughing
خنده اور
tricksy
بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
farces
نمایش خنده اور
funniest
خنده اور عجیب
funny
خنده اور عجیب
break into a laugh
زیر خنده زدن
waggishly
بذله گو خنده دار
mimed
نمایش خنده اور
cachinnate
در خنده افراط کردن
funnier
خنده اور عجیب
comedies
نمایش خنده دار
ridiculously
بطور خنده اور
giggling
با خنده افهار داشتن
giggled
با خنده افهار داشتن
giggle
با خنده افهار داشتن
gig
شوخی خنده دار
laughably
بطور خنده دار
gigs
شوخی خنده دار
farce
نمایش خنده اور
waggish
بذله گو خنده دار
sardonic
وابسته به زهر خنده
giggles
با خنده افهار داشتن
laughing gas
گاز خنده اور
sardonically
وابسته به زهر خنده
comedy
نمایش خنده دار
to laugh away
با خنده واستهزا کردن
raise a laugh
خنده راه انداختن
mime
نمایش خنده اور
mimes
نمایش خنده اور
miming
نمایش خنده اور
hysterically
بسیار خنده دار
rediculously
بطور خنده اور
ridiculousness
خنده اور بودن
funnily
چنانکه خنده اورد
to set in a roar
از خنده روده برکردن
to be on the grin
خنده نیشی کردن
to be convulsed with laughter
از خنده بخود پیچیدن
to split one's sides
از خنده روده برشدن
to force a smile
خنده زورکی کردن
to burst in to a laugh
زیر خنده زدن
sidesplitting
روده براز خنده
hysterical
بسیار خنده دار
nitrous oxide
گاز خنده اور
nitrogen monoxide
گاز خنده اور
derision
مایه خنده وتمسخر
opera comique
نمایش خنده اور
to laugh down
با خنده خاموش کردن
comic opera
نمایش خنده دار
intempestive laughter
خنده بیجا یا نا بهنگام
it provokes laughter
خنده اور است
it provokes laughter
باعث خنده است
keep a straight face
از خنده خودداری کردن
to roar with laughter
<idiom>
از خنده روده بر شدن
laughter is infectious
خنده همه را می گیرد
laugh off
با خنده دور کردن
to laugh off
با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
to over a subject
موضوعی را با خنده بحث کردن
comedian
هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedians
نوینسده نمایشهای خنده دار
comedians
هنرپیشه نمایشهای خنده دار
belly laughs
هر چیزی که موجب خنده شود
To burst into tears (laughter).
زیر گریه ( خنده ) زدن
belly laugh
هر چیزی که موجب خنده شود
comedian
نوینسده نمایشهای خنده دار
simperer
خنده کننده بدون دلیل
man is a risible creature
انسان مخلوقی است خنده کن
seriocomic
هم جدی وهم خنده دار
comedist
نویسنده نمایشهای خنده دار
comedietta
نمایش کوتاه خنده دار
fantastico
ادم خیالی و خنده اور
simper
خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpering
خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpers
خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpered
خنده زورکی کردن پوزخند زدن
bring the house down
<idiom>
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
comedienne
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
it is ridiculously small
بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
afterpiece
نمایش کوتاه خنده دارپس ازنمایش بزرگ
comediennes
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
gags
شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gagging
شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gag
شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gagged
شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
opera bouffe
اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
hysterics
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
weeping succeeds laughter
گریه پس ازخنده می اید از پی خنده گریه است
smiley
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
eton collan
بلند
high grown
بلند قد
megaphone
بلند گو
megaphones
بلند گو
eminent
بلند
legged
پا بلند
lengthwise
بلند
uplands
بلند
highfalutin
بلند
talll
بلند
forte
بلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com