English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
laugher خنده کننده
Search result with all words
simperer خنده کننده بدون دلیل
Other Matches
sportiveŠetc خنده کن خنده وبازی کن
laugh خنده
laughing خنده
belly laugh خنده از ته دل
laughter خنده
laughs خنده
laughed خنده
irrision خنده
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
sniggers خنده استهزاامیز
titter خنده تو دزدیده
comic خنده دار
laughing stock مایهی خنده
tittered خنده تو دزدیده
titters خنده تو دزدیده
tittering خنده تو دزدیده
nicker خنده کردن
farcical خنده اور
sarcasm زهر خنده
lusory بازی کن خنده کن
fleer خنده نیشدار
ludicrous خنده اور
to laugh away با خنده گذراندن
tricksy بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
sniggering خنده استهزاامیز
sniggered خنده استهزاامیز
laughs صدای خنده
laughed صدای خنده
howlers خنده اور
howler خنده اور
laugh صدای خنده
gaff خنده بلند
droll خنده اور
snigger خنده استهزاامیز
comics خنده دار
A forced laugh. خنده زورکی
To burst with laughter. از خنده غش کردن
queerest خل خنده دار
queerer خل خنده دار
crack up <idiom> از خنده ترکیدن
queer خل خنده دار
playfully با خنده و بازی
boisterous laughter خنده بلند
irrision خنده استهزایی
laughingstock مایه خنده
laughter is infectious خنده مسری
grin خنده نیشی
grinned خنده نیشی
grinning خنده نیشی
grins خنده نیشی
humorous خنده اور
laughing خنده اور
funnier خنده دار
funny خنده دار
serio comic هم خنده دار
funniest خنده دار
risible خنده اور
laugh down با خنده از رو بردن
hilarious خنده دار
ridiculous خنده دار
laughable خنده دار
risibility خنده داربودن
risible faculty استعداد خنده
laugh away با خنده گذراندن
funniest خنده اور عجیب
laughably بطور خنده دار
to laugh away با خنده واستهزا کردن
intempestive laughter خنده بیجا یا نا بهنگام
nitrogen monoxide گاز خنده اور
it provokes laughter خنده اور است
funny خنده اور عجیب
gig شوخی خنده دار
break into a laugh زیر خنده زدن
it provokes laughter باعث خنده است
nitrous oxide گاز خنده اور
funnier خنده اور عجیب
laugh off با خنده دور کردن
laughter صدای خنده بلند
gigs شوخی خنده دار
laughter is infectious خنده همه را می گیرد
to split one's sides از خنده روده برشدن
opera comique نمایش خنده اور
keep a straight face از خنده خودداری کردن
cachinnate در خنده افراط کردن
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
derision مایه خنده وتمسخر
giggle با خنده افهار داشتن
comedy نمایش خنده دار
sardonic وابسته به زهر خنده
to laugh down با خنده خاموش کردن
ridiculously بطور خنده اور
mime نمایش خنده اور
mimed نمایش خنده اور
mimes نمایش خنده اور
waggishly بذله گو خنده دار
miming نمایش خنده اور
sidesplitting روده براز خنده
waggish بذله گو خنده دار
farce نمایش خنده اور
laughing gas گاز خنده اور
farces نمایش خنده اور
to set in a roar از خنده روده برکردن
funnily چنانکه خنده اورد
to force a smile خنده زورکی کردن
giggled با خنده افهار داشتن
giggles با خنده افهار داشتن
giggling با خنده افهار داشتن
ridiculousness خنده اور بودن
to be on the grin خنده نیشی کردن
rediculously بطور خنده اور
raise a laugh خنده راه انداختن
comic opera نمایش خنده دار
hysterically بسیار خنده دار
to burst in to a laugh زیر خنده زدن
to be convulsed with laughter از خنده بخود پیچیدن
comedies نمایش خنده دار
sardonically وابسته به زهر خنده
hysterical بسیار خنده دار
to laugh off با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
comedians هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedian هنرپیشه نمایشهای خنده دار
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
comedians نوینسده نمایشهای خنده دار
To burst into tears (laughter). زیر گریه ( خنده ) زدن
comedist نویسنده نمایشهای خنده دار
comedietta نمایش کوتاه خنده دار
horselaugh خنده بلند وپر سر وصدا
belly laughs هر چیزی که موجب خنده شود
belly laugh هر چیزی که موجب خنده شود
seriocomic هم جدی وهم خنده دار
fantastico ادم خیالی و خنده اور
comedian نوینسده نمایشهای خنده دار
man is a risible creature انسان مخلوقی است خنده کن
simpers خنده زورکی کردن پوزخند زدن
bring the house down <idiom> باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
simpering خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpered خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simper خنده زورکی کردن پوزخند زدن
comedienne زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
afterpiece نمایش کوتاه خنده دارپس ازنمایش بزرگ
comediennes زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
gags شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
it is ridiculously small بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
gagging شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gagged شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gag شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
opera bouffe اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
weeping succeeds laughter گریه پس ازخنده می اید از پی خنده گریه است
smiley فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
venerator تکریم کننده ستایش کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com