Dictiornary-Farsi | خواب و خیال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 211 (11 milliseconds)

English	Persian
maya	خواب و خیال
wool-gathering	خواب و خیال


Search result with all words

to d. a way one's time	وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
cloud-cuckoo-land	سرزمین خواب و خیال
fantasised	به خواب و خیال فرورفتن
fantasises	به خواب و خیال فرورفتن
fantasising	به خواب و خیال فرورفتن
fantasize	به خواب و خیال فرورفتن
fantasized	به خواب و خیال فرورفتن
fantasizes	به خواب و خیال فرورفتن
fantasizing	به خواب و خیال فرورفتن
Other Matches

the early bird catches the worm <proverb>	کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
somnambulist	کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
narcolepsy	حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown	جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
hypnoidal	نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid	نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash	مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
morpheus	الهه خواب خواب پرور
hypnagogic	خواب اور خواب کننده
hypnogogic	خواب اور خواب کننده
somnific	خواب اور خواب الود
dogsleep	خواب زودبر خواب دروغی
dreamier	خواب مانند خواب الود
dreamiest	خواب مانند خواب الود
dreamy	خواب مانند خواب الود
night dress	جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
He is fast asleep.	خواب خواب است
hallucinations	خیال
wraiths	خیال
hallucination	خیال
humours	خیال
carefree	بی خیال
fiction	خیال
fictions	خیال
fata morgana	خیال
phantom	خیال
wraith	خیال
humored	خیال
inapprehensive	بی خیال
idealogy	خیال
humoring	خیال
humors	خیال
humour	خیال
notion	خیال
notions	خیال
apparition	خیال
humoured	خیال
humouring	خیال
phantoms	خیال
fantasm	خیال
ideologies	خیال
minds	خیال
spectrum	خیال
fancy	خیال
whim	خیال
fanciest	خیال
whims	خیال
fancies	خیال
minding	خیال
mind	خیال
ideology	خیال
fantasies	خیال
fantasy	خیال
doubleganger	خیال
apparitions	خیال
conceptualization	خیال
notional	خیال
figment	خیال
fancying	خیال
figments	خیال
fancied	خیال
design	خیال
plans	خیال
plan	خیال
phantasma	خیال
phantasy	خیال
dump	خیال
freewheeling	بی خیال
intention	خیال
intentions	خیال
get off	بی خیال شدن
designs	خیال
chimera	خیال واهی
chimaera	خیال واهی
cloud castle	خیال خام
daydreams	خیال باطل
think	خیال کردن
thinks	خیال کردن
chimeras	خیال واهی
daydreaming	خیال باطل
daydreamed	خیال باطل
impressions	عقیده خیال
impression	عقیده خیال
abstractedly	با پریشانی خیال
deem	خیال کردن
abstractionism	خیال بافی
an absurd notion	خیال بیهوده
deemed	خیال کردن
deeming	خیال کردن
supposable	خیال کردن
daydream	خیال باطل
absentminded	پریشان خیال
whim wham	خیال وسواس
deems	خیال کردن
imaginary	وهمی خیال
reveries	خیال خام
reveries	خیال واهی
reverie	خیال خام
reverie	خیال واهی
imaginative <adj.>	خیال آفرین
flights of fancy	بال خیال
autism	خیال پرستی
harebrained	بیفکرو خیال
absent-minded <idiom>	فراموش خیال
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
absent	پریشان خیال
high flying	بلند خیال
Utopias	وهم و خیال
Utopia	وهم و خیال
starry-eyed	خیال اندیش
fanciers	خیال باز
fanciers	خیال باف
fancier	خیال باز
fancier	خیال باف
absent minded	پریشان خیال
absent-minded	پریشان خیال
absent-mindedly	پریشان خیال
puzzleheaded	اشفته خیال
he thought	خیال می کرد
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
high flying	خیال پرور
humor	خیال مزاح
abstracted	پریشان خیال
starry-eyed	خیال پرور
starry eyed	خیال اندیش
visions	خیال تصور
ideation	خیال اندیشی
ideate	خیال کردن
vision	خیال تصور
i intend to stay here	خیال دارم که ...
ideas	فکر خیال
idea	فکر خیال
starry eyed	خیال پرور
thoughts	افکار خیال
going to	خیال داشتن
daydreamer	خیال باف
specters	خیال وفکر
ghosts	جان خیال
spectre	خیال وفکر
specter	خیال وفکر
scatter brained	پریشان خیال
fancy free	عاری از خیال
spectres	خیال وفکر
far away	پریشان خیال
revery	خیال خام
forced fantasy	خیال فراخوانده
ghost	جان خیال
futurism	خیال پرستی
thought	افکار خیال
day dreaming	خیال پروری
revery	خیال واهی
idealism	خیال اندیشی
uneasily	پریشان خیال
uneasy	پریشان خیال
incogitant	بی خیال فارغ البال
i gave up the idea	از ان خیال منصرف شدم
simulacrum	صورت خیالی خیال
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
quixote	ادم خیال پرست
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
With peace of mind.	با آرامش خیال وخاطر
dreamer	ادم خیال باف
cloud land	عالم خیال یافرض
dreamers	ادم خیال باف
phantasm	حاصل خیال ووهم
to space out	پریشان خیال شدن
his intentions are good	خیال بدی ندارد
With an easy mind (conscience).	با خیال (وجدان ) راحت
gawked	بی خیال نگاه کردن
daydreaming	خیال باطل کردن
daydreams	خیال باطل کردن
illusions	خیال باطل وهم
intending	خیال داشتن فهمیدن
illusion	خیال باطل وهم
intend	خیال داشتن فهمیدن
gawks	بی خیال نگاه کردن
envisions	خیال بافی کردن
envisioning	خیال بافی کردن
envisioned	خیال بافی کردن
envision	خیال بافی کردن
gawk	بی خیال نگاه کردن
daydreamed	خیال باطل کردن
gawking	بی خیال نگاه کردن
intends	خیال داشتن فهمیدن
daydream	خیال باطل کردن
He fabcies himself as a writer (author).	به خیال خودش نویسنده است
to be under the i. ihat...	براین عقیده یا خیال بودن
To set someones mind at ease.	خیال کسی را راحت کردن
I am thinding of going to Europe.	خیال دارم به اروپ؟ بروم
iam inclined to think	متمایلم باینکه خیال کنم
It lookes like rain.	هوا خیال باریدن دارد
it look like rain	گویا خیال باریدن دارد
to form a notion	اندیشه کردن خیال بستن
autistic	وابسته به خیال پرستی توهمی
undesigning	ساده صاف وساده بی خیال
schmalz	موسیقی یااثر هنری خیال انگیزورویایی
I intend to buy a car .	خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
schmaltzy	موسیقی یااثرهنری خیال انگیز ورویایی
I feel relieved because of that issue!	خیال من را از این بابت راحت کردی!

maya