Dictiornary-Farsi | خواندن مخرب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
destructive read	خواندن مخرب


Search result with all words

ndro	ReadOut NonDstructive خواندن غیر مخرب
nondestructive	خواندن غیر مخرب
Other Matches

lilts	اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt	اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
wreakful	مخرب
wrackful	مخرب
lethal	مخرب
wrecker	مخرب
fatal	مخرب
wreckers	مخرب
suicidal	مخرب
destructive	مخرب
destroyers	مخرب
destroyer	مخرب
withering	مخرب
destructively	بطور مخرب
mortal	خونین مخرب
mortals	خونین مخرب
destructive operation	عملیات مخرب
destructive competition	رقابت مخرب
bane	مخرب زندگی
antisubmarine	مخرب زیردریایی
destructive read out	بازخوانی مخرب
nondestructive storage	انباره غیر مخرب
hun	مخرب تمدن المانی
over sulphation of battery	سولفاتی شدن مخرب
non destructive inspection	بازرسی غیر مخرب
osteomyelitis	التهاب موضعی و مخرب استخوان
read head	هد خواندن راس خواندن
head crash	برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extend	فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending	فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends	فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
reads	خواندن
intones	خواندن
to take lessons	یا خواندن
intoned	خواندن
intone	خواندن
intoning	خواندن
read	خواندن
misreads	بد خواندن
misread	بد خواندن
misreading	بد خواندن
reading age	سن خواندن
reading	خواندن
recitation	از بر خواندن
rhapsodiz	خواندن
readings	خواندن
recitations	از بر خواندن
lip-reads	لب خواندن
lip-read	لب خواندن
lip read	لب خواندن
spelled	پی بردن به خواندن
spells	پی بردن به خواندن
misreading	غلط خواندن
trilled	با تحریر خواندن
trills	با تحریر خواندن
numerate	خواندن یاشمردن
spell	پی بردن به خواندن
cite	به دادگاه خواندن
cited	به دادگاه خواندن
chortled	سرودوتسبیح خواندن
chortle	سرودوتسبیح خواندن
bragged	رجز خواندن
bragging	رجز خواندن
brags	رجز خواندن
lullaby	لالایی خواندن
lullabies	لالایی خواندن
misreads	غلط خواندن
misread	غلط خواندن
beatify	مبارک خواندن
beatifies	مبارک خواندن
brag	رجز خواندن
chortles	سرودوتسبیح خواندن
chortling	سرودوتسبیح خواندن
trill	با تحریر خواندن
cites	به دادگاه خواندن
citing	به دادگاه خواندن
scans	با وزن خواندن
scanned	با وزن خواندن
peruse	بدقت خواندن
perused	بدقت خواندن
beatifying	مبارک خواندن
peruses	بدقت خواندن
perusing	بدقت خواندن
scan	با وزن خواندن
beatified	مبارک خواندن
lull	لالایی خواندن
to song a song	سرود خواندن
to read out	بلند خواندن
to go to school	درس خواندن
to glance	بشتاب خواندن
to fling down the gauntlet	بمبارزه خواندن
to call to witness	بگواهی خواندن
to bid d. to	بمبارزه خواندن
rhapsodiz	از بر خواندن سرودن
readout	خواندن بازخواندن
reading station	ایستگاه خواندن
reading span	فراخنای خواندن
to throw down the glove	بمبارزه خواندن
unreadable	غیرقابل خواندن
to read wrong	اشتباه [ی] خواندن
unreadable	نامستحق خواندن
reading readiness	امادگی خواندن
reading speed	سرعت خواندن
nondestructive read	خواندن غیرمخرب
To misread the facts . To infer wrongly .	کور خواندن
criminiate	مرجم خواندن
criminate	مجرم خواندن
chitter	اواز خواندن
cantillate	با اواز خواندن
bastardize	حرامزاده خواندن
r/w	خواندن- نوشتن
lulls	لالایی خواندن
lulling	لالایی خواندن
parallel reading	خواندن موازی
psalmodize	زبور خواندن
reading rate	سرعت خواندن
reading quotient	بهر خواندن
reading habit	عادت خواندن
reading disability	ناتوانی در خواندن
readability	قابلیت خواندن
read/write	خواندن- نوشتن
read strobe	بارقه خواندن
read pulse	تپش خواندن
read head	نوک خواندن
raw head	نوک خواندن
quirister	باجمع خواندن
lulled	لالایی خواندن
boast	رجز خواندن
rehearsal	تمرین از بر خواندن
readable	قابل خواندن
boasted	رجز خواندن
rehearsals	تمرین از بر خواندن
boasts	رجز خواندن
psalm	سرود مذهبی خواندن
reciting	با صدایی موزون خواندن
to serve with a summons	با خواست برگ خواندن
paganize	کافرو زندیق خواندن
psalms	سرود مذهبی خواندن
orate	نطق کردن خواندن
nonoverlap processing	روشی که به وسیله ان خواندن
bidden	خواندن پیشنهاد دادن
when reading a book	در حال خواندن کتابی
skimmed	بطور سطحی خواندن
invited	خواندن وعده گرفتن
skim	بطور سطحی خواندن
invites	خواندن وعده گرفتن
recite	با صدایی موزون خواندن
read/write head	نوک خواندن / نوشتن
to tune up	خواندن ونواختن اغازکردن
skims	بطور سطحی خواندن
to study for the bar	درس حقوق خواندن
recited	با صدایی موزون خواندن
chants	سرود یا اهنگ خواندن
chanting	سرود یا اهنگ خواندن
chanted	سرود یا اهنگ خواندن
chant	سرود یا اهنگ خواندن
to strike up	خواندن یازدن اغازکردن
to get wise to someone <idiom>	دست کسی را خواندن
photodigital memory	خواندن چند بار
recites	با صدایی موزون خواندن
read write privilege	امتیاز خواندن- نوشتن
sing	تصنیف اواز خواندن
sing	سرود خواندن سراییدن
vocals	اوازی ویژه خواندن
reemploy	دوباره بخدمت خواندن
literacy	قادر به خواندن بودن
literacy	سواد خواندن ونوشتن
read write cycle	چرخه خواندن و نوشتن
vocal	اوازی ویژه خواندن
to read over something	چیزی را کاملا خواندن
to read through something	چیزی را کاملا خواندن
invite	خواندن وعده گرفتن
speak one's piece <idiom>	فکر کسی را خواندن
see through <idiom>	فکر کسی را خواندن
study	درس خواندن خوانش
he took to books	پرداخت به کتاب خواندن
read write head	نوک خواندن و نوشتن
to choir a hymn	سرودی راباهم خواندن
To read someone s mind (thoughts).	فکر کسی را خواندن
read restore cycle	چرخه خواندن و ترمیم
studies	درس خواندن خوانش
sings	سرود خواندن سراییدن
sings	تصنیف اواز خواندن
studying	درس خواندن خوانش
the three r's	خواندن ونوشتن وحساب
direct read after write	خواندن مستقیم پس از نوشتن
rwm	حافظه خواندن و نوشتن emory
burn the midnight oil <idiom>	تا دیر وقت درس خواندن
To drum something into someones head .	مطلبی را به گوش کسی خواندن
choir loft	جای مخصوص خواندن کلیسا
to pipe up	زدن یا خواندن اغاز کردن
image interpreter	متخصص خواندن عکس هوایی
sight read	بدون مطالعه قبلی خواندن
prelect	سخنرانی کردن خطا به خواندن
t i. afauit to a person	کسی را خطا کار خواندن
singsong	بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
scatter read gather write	خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
to read over something	چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something	چیزی را از اول تا آخر خواندن
he could read the future	خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد

destructive read

خواندن مخرب