Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Other Matches
close the door please
خواهش دارم
i humbly request that
خواهش عاجزانه دارم که ...
do tell me
خواهش دارم بمن بگویید
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
i have as many books as you
کتاب شما دارید منهم دارم
capitulary
کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
deuteronomic
وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
readers
مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
reader
مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
caxton
کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
iam p to of knowing him
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
invisible hand
منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
oyez
گوش بدهید
rub it in
به خوردش بدهید
send a letter
کاغذ بدهید
hsd it out
بدهید دندان را بکنند
pay a way the sheet
کاغذ را بدهید بیاید
give your v to
برای اورای بدهید
Go ahead!
انجام بدهید دیگه!
had it trans ted
بدهید ترجمه کنند
give it a twist
انرا پیچ بدهید
listen to me
بمن گوش بدهید
PLease let me know(notiffy me).
لطفا" به من خبر بدهید
muster up your courage
جرات بخود بدهید
go head
ادامه بدهید بفرماید
Please give me this one .
این یکی را لطفا" بدهید
Please let me give you a lift (ride).
اجازه بدهید سوارتان کنم
Please answer the telephone.
لطفا" جواب تلفن را بدهید
Press the elevator button.
تکمه آسانسور رافشار بدهید
Please give me four more.
چهار تای دیگر به من بدهید
Keep moving!
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
Please give the other foot .
لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
Can you give me the key, please?
لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Can you give me an estimate?
ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
request
خواهش
requested
خواهش
requests
خواهش
requesting
خواهش
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen
تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
please reply
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
repondez s'il vous plait
[RSVP]
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
Can you get it repaired?
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
Could you clarify that for me?
می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
beg
خواهش کردن
wishes
ارزو خواهش
willed
خواهش ارزو
will
خواهش ارزو
requester
خواهش کننده
it is my wish that
خواهش من اینست که
wills
خواهش ارزو
ask
خواهش کردن
at the request of
به خواهش
[به درخواست]
wish
ارزو خواهش
wished
ارزو خواهش
asks
خواهش کردن
begs
خواهش کردن
begged
خواهش کردن
asking
خواهش کردن
asked
خواهش کردن
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
appetence or tency
اشتیاق خواهش طبیعی
horny
<adj.>
مطیع خواهش نفس
d. wish
خواهش هنگام مردن
d. of a request
عدم قبول خواهش
randy
[British E]
<adj.>
مطیع خواهش نفس
what is your pleasure
خواهش شما چیست
midnight
فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
Could we have a plate for the child?
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
to make a r. for something
چیز یرا خواهش کردن
Please be my guest.
خواهش می کنم مهمان من با شید
Can you show me on the map where I am?
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
to a person for a thing
چیزی را ازکسی خواهش کردن یاخواستن
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
what is your will?
خواهش یا میل یا خواسته شما چیست
now nonsense now
خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Let me back up and explain how ...
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
egg (someone) on
<idiom>
خواهش کردن ومجبورکردن کسی برای انجام کاری
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
would you mind ringing
اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
I have a carton of cigarettes
من یک ... دارم.
Would you let me know before we get to Durham?
ممکن است خواهش کنم قبل از رسیدن به شهر دورهام مرا خبر کنید؟
I have a headache.
من سر درد دارم.
i intend to stay here
خیال دارم که ...
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
i maintain
عقیده دارم که ...
my a is 0 years
من 04سال دارم
I am standing by you . I am right behind you .
هوایت را دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
it is in my recollection
یاد دارم
I want to have a word with you . I want you .
کارت دارم
own a house
خانهای دارم
i wish to stay here
میل دارم ...
I have a question.
من یک سئوال دارم.
I agree.
قبول دارم.
I need my e
من دوست دارم
I'm in doubt about it.
من بهش شک دارم.
i have a suit to the shah
به شاه عرض دارم
i have a silk rug Štoo
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am staying at the hotel.
در هتل منزل دارم.
i stand to it that
جدا عقیده دارم که
I have cigar
من یک سیگار برگ دارم.
i have a hunch that
بیم یافن ان دارم که ...
I am deae beat . I am tired out .
از خستگی دارم غش می کنم
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
I have a pain in my chest.
سینه درد دارم
I have an appointment with the dentist.
با دندانساز قرار دارم
I owe her a grudge
حق دارم که با اولج باشم
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
i am busy at the moment
اکنون کار دارم
i am famishing
از گرسنگی دارم می میرم
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
i am on the wrong side of 0
من بیش از 05 سال دارم
i am purposed to go
قصد دارم بروم
i am purposed to go
در نظر دارم بروم
i am reluctant to go
اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that
سخت گمان دارم که
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
I feel like throwing up.
<idiom>
دارم بالا میارم.
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
iam ill bested
موقعیت بدی دارم
I believe in God.
من به خدا ایمان دارم.
I feel nauseated.
حالت تهوع دارم.
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
i have a suit to the shah
عریضه برای شاه دارم
i intend to stay here
قصد دارم اینجا بمانم
i heed your help
به مساعدت شما احتیاج دارم
i have worse to tell you
بدتر از این دارم که بشمابگویم
i have come on business
کاری دارم اینجا امدم
i own to having done it
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
much as I'd like to
<idiom>
با اینکه اینقدر دوست دارم
I am going on twenty.
دارم می روم توی 20سالگی ؟
I live a very regular life .
زندگی خیلی منظمی دارم
I have a steady monthly income.
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I have all kinds of problems.
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
I have to study
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I am very busy today .
امروز خیلی کار دارم
I like it.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I am thinding of going to Europe.
خیال دارم به اروپ؟ بروم
It pleases me.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I'm working on it.
دارم روش کار میکنم.
I would like to know the truth.
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
I would like to learn the truth.
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I'm starving
[to death]
.
از گرسنگی دارم میمیرم.
[اصطلاح مجازی]
i insist that he is innocent
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I intend to buy a car .
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a son your age.
پسری دارم بسن ( وسال) شما
I am working here non-stop.
یک بند دارم اینجا کار می کنم
i insist on his innocence
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i p to arrange an intrriew
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i rely solely on god...
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i please to do it
خوش دارم که این کار را بکنم
I'm sure we can come to some arrangement.
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
to ask somebody to say a few words
خواهش کردن از کسی کمی
[در باره کسی یا چیزی]
صحبت کند
i intend my son for the bar
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Could I have a word with you ?
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I have a free hand in this matter.
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
My clothes are a witness to my poverty.
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Is there enough time to change trains?
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
i insist on your being present
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
From your lips to God's ears!
<idiom>
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
give it a good wash
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
i sold the book for rials 0
کتاب را
letter writer
کتاب
hexateuch
شش کتاب
that book
ان کتاب
text
کتاب
texts
کتاب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com