Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
to play at
خواهی نخواهی اقدام کردن
Other Matches
willy-nilly
خواهی نخواهی
willy nilly
خواهی نخواهی
Take it or leave it.
می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
Weather you like it or not.
چه بخواهی چه نخواهی
You wont reget it. You wont lose by it .
از اینکار بد نخواهی دید
polls
نظر خواهی کردن
apologizing
عذر خواهی کردن
poll
نظر خواهی کردن
apologized
عذر خواهی کردن
apologizes
عذر خواهی کردن
apologising
عذر خواهی کردن
polled
نظر خواهی کردن
apologize
عذر خواهی کردن
apologise
عذر خواهی کردن
to offer an apology
عذر خواهی کردن
apologised
عذر خواهی کردن
apologises
عذر خواهی کردن
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
proceeded
اقدام کردن
emprize
اقدام کردن
to take measures
اقدام کردن
deal with
اقدام کردن
start out
اقدام کردن
enterprise
اقدام کردن
proceed
اقدام کردن
to bend effort
اقدام کردن
to take steps
اقدام کردن
deals
اقدام کردن
to take of a
اقدام کردن
enterprises
اقدام کردن
deal
اقدام کردن
You wI'll fail unless you work harder .
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
to put in hand
دایرکردن اقدام کردن
ventures
اقدام یا مبادرت کردن به
venturing
اقدام یا مبادرت کردن به
to start out to do something
اقدام بکاری کردن
proceed
اقدام کردن پرداختن به
proceeded
اقدام کردن پرداختن به
adventurism
اقدام به کاری کردن
venture
اقدام یا مبادرت کردن به
ventured
اقدام یا مبادرت کردن به
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
to act in self-defence
دفاع از خود اقدام
[حرکت]
کردن
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
launched
شروع کردن اقدام کردن
launch
شروع کردن اقدام کردن
launching
شروع کردن اقدام کردن
launches
شروع کردن اقدام کردن
toxicomania
سم خواهی
estrus
گشن خواهی
progressivism
ترقی خواهی
benevolence
خیر خواهی
amende honorable
پوزش خواهی
benevolence
نیک خواهی
illy
ازروی بد خواهی
nosophilia
بیماری خواهی
thanatomania
مرگ خواهی
uranism
همجنس خواهی
ephebophilia
جوان خواهی
thou wilt go
خواهی رفت
sapphism
همجنس خواهی
thou shalt go
خواهی رفت
will to power
قدرت خواهی
blackmail
باج خواهی
homosexuality
همجنس خواهی
Why dont you leave me alone?
از جان من چه می خواهی ؟
blackmails
باج خواهی
progressiveness
ترقی خواهی
blackmailed
باج خواهی
amativeness
خاطر خواهی
blackmailing
باج خواهی
electron affinity
الکترون خواهی
zoophily
حیوان خواهی
zoophilia
حیوان خواهی
oestrus
گشن خواهی
homoerotism
همجنس خواهی
zealotry
هوا خواهی
inversion
همجنس خواهی
inversions
همجنس خواهی
hebephilia
نوجوان خواهی
zeal
خیر خواهی
coprophilia
مدفوع خواهی
tribadism
همجنس خواهی فاعلی
supercilious
از روی خود خواهی
sapphism
همجنس خواهی زنان
What the hell do you want?
چه زهر ماری می خواهی ؟
hypersexuality
فزون خواهی جنسی
Why do you want to know ? dont be nosy.
می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
royalistic
مبنی برسلطنت خواهی
crystal growth affinity
رشد خواهی بلور
appealable
قابل پژوهش خواهی
latent homosexuality
همجنس خواهی نهفته
abundancy motive
انگیزه فزون خواهی
liberalism
اصول ازادی خواهی
urning
در همجنس خواهی مردان
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
public spiritedness
خیر خواهی مردم
Do you want some more food ?
بازهم غذا می خواهی ؟
overt homosexuality
همجنس خواهی اشکار
She is hopping mad .
چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
Do you want to have your fortune told?
می خواهی برایت فال بگیرم ؟
Having hardly arrived you want to. . .
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
generosity
خیر خواهی گشاده دستی
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
moves
اقدام
actionless
بی اقدام
enterprise
اقدام
moved
اقدام
emprise
اقدام
move
اقدام
intervention
اقدام
enterprises
اقدام
esteem
اقدام
enforcement
اقدام
interventions
اقدام
ploy
اقدام
action
اقدام
procedure
اقدام
ploys
اقدام
proceeding
اقدام
actions
اقدام
When in Rome, do as the Romans do!
<proverb>
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
You seem to expect something for good measure !
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Where do you want to go this time of night ?
این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
action at low
اقدام قانونی
actions
فعل اقدام
measure
درجه اقدام
under way
دردست اقدام
appropriate action
اقدام مقتضی
actions
کار اقدام
in hand
در دست اقدام
proceed with deliberations
اقدام به مذاکره
demarche
اقدام سیاسی
it wasprologue to the nextmove
اقدام بعدبود
regular procedure
اقدام قانونی
protective measure
اقدام حمایتی
expedience
اقدام مهم
action
فعل اقدام
precaution
اقدام احتیاطی
precautions
اقدام احتیاطی
legal action
اقدام قانونی
action
کار اقدام
action for cancellation
اقدام به لغو
action statement
دستورالعمل اقدام
initial movement
نخستین اقدام
measure of prevention
اقدام احتیاطی
expediency
اقدام مهم
enterprise
قدرت اقدام
social action
اقدام اجتماعی
enterprises
قدرت اقدام
intercommunion
اقدام مشترک
counter-measures
اقدام متقابل
the needful
اقدام لازم
counteraction
اقدام متقابل
double action
اقدام دوجانبه
operation immediate
اقدام سریع
counter-measure
اقدام متقابل
countermeasure
اقدام متقابل
action for cancellation
اقدام به ابطال
preparations
اقدام مقدماتی
preparation
اقدام مقدماتی
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
If you want to sell your car , I am your man .
اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
public spirit
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
public spiritedly
ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
enterprises
امرخطیر اقدام مهم
venture
اقدام بکارمخاطره امیز
enterprise
امرخطیر اقدام مهم
counter-measures
اقدام جبران کننده
ventured
اقدام بکارمخاطره امیز
counter-measure
اقدام جبران کننده
It is in progress. It is under way.
دردست اقدام است
measure
اندازه اقدام پیشگیری
greenlight
اجازه حرکت و اقدام
memorandums
اقدام به یادداشت کند
action for avoidance
اقدام برای لغو
originators
اقدام کننده پیام
originator
اقدام کننده پیام
venturing
اقدام بکارمخاطره امیز
with measured step
با اقدام مناسب
[سنجیده]
ventures
اقدام بکارمخاطره امیز
memorandum
اقدام به یادداشت کند
memoranda
اقدام به یادداشت کند
it was an incorrect procedure
یک اقدام غلطی بود
radicalism
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
nothing serves to but apology
هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
pushful
متهور در اقدام بکارهای مهم
exigent
محتاج به اقدام یا کمک فوری
do the necessary
اقدام لازم بعمل اورید
how shall we proceed
چگونه باید اقدام کرد
to proceed against a person
اقدام بر علیه کسی زدن
emergencies
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
zction for dammages
اقدام برای دریافت خسارت وارده
dilettantism
اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
emergency
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com