Dictiornary-Farsi | خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)

English	Persian
the end sanctifies the means	خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود


Other Matches

beat	گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats	گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first	پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he	باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
escalated	رسیدن
befell	در رسیدن
reached	رسیدن به
accede	رسیدن
getting	رسیدن
gets	رسیدن
acceded	رسیدن
accedes	رسیدن
reach	رسیدن
reached	رسیدن
reaches	رسیدن به
reaches	رسیدن
take in (money) <idiom>	رسیدن
reaching	رسیدن
light or lighted	رسیدن
escalate	رسیدن
arr	رسیدن
maturate	رسیدن
reaching	رسیدن به
arrival	رسیدن
reach	رسیدن به
acceding	رسیدن
come	رسیدن
to see to	رسیدن
to d. up with	رسیدن به
to get at	رسیدن به
to catch up	رسیدن به
to come by	رسیدن
to fetch up	رسیدن
to come to a he	رسیدن
arriving	رسیدن
aim	رسیدن
aimed	رسیدن
comes	رسیدن
aims	رسیدن
arrive	رسیدن
arrived	رسیدن
arrives	رسیدن
to come to hand	رسیدن
escalates	رسیدن
approach	رسیدن
attaining	رسیدن
expire	به سر رسیدن
attaint	رسیدن به
get at	رسیدن به
peering	رسیدن
peered	رسیدن
catch up	رسیدن به
overtakes	رسیدن به
overtaken	رسیدن به
attains	رسیدن
accru	رسیدن
overtake	رسیدن به
approaches	رسیدن
peer	رسیدن
attained	رسیدن
attain	رسیدن
approached	رسیدن
befalling	در رسیدن
befalls	در رسیدن
run up	رسیدن
befall	در رسیدن
land	رسیدن
get	رسیدن
befallen	در رسیدن
escalating	رسیدن
over-	به انتها رسیدن
to run out	بپایان رسیدن
to round into a man	بمردی رسیدن
vanish	به صفر رسیدن
to pay the penalty of	بسزای .... رسیدن
to go round	به همه رسیدن
vanishes	به صفر رسیدن
to draw to an end	بته رسیدن
over	به انتها رسیدن
at the end of one's rope <idiom>	به آخرخط رسیدن
to draw level	بحریف رسیدن
to meet the a of	به تصویب رسیدن
vanished	به صفر رسیدن
to fall due	موعد رسیدن
To reach ones destination.	بمقصد رسیدن
wrap up	به نتیجه رسیدن
cube	بقوه سه رسیدن
have it <idiom>	به جواب رسیدن
Welcome back.	رسیدن بخیر
last straw <idiom>	[به آخر خط رسیدن]
consummate	بوصال رسیدن
consummating	بوصال رسیدن
to the wall <idiom>	به آخر خط رسیدن
consummates	بوصال رسیدن
to the eye <idiom>	به نظر رسیدن
make	رسیدن به ساخت
makes	رسیدن به ساخت
consummated	بوصال رسیدن
to strike oil	بنفت رسیدن
to wait	خدمت رسیدن
come to terms <idiom>	به موافقت رسیدن
come to the point <idiom>	به نکتهاصلی رسیدن
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
dead end <idiom>	به آخرخط رسیدن
down to the wire <idiom>	به آخر خط رسیدن
get hold of (something) <idiom>	به مالکیت رسیدن
taper off <idiom>	کم کم به آخر رسیدن
peaks	به قله رسیدن
outjockey	در رسیدن پوشاندن
overgo	رسیدن به گذشتن
strands	مسیر رسیدن
strand	مسیر رسیدن
to reach a place	بجایی رسیدن
pull up to	به چیزی رسیدن
on station	رسیدن به هدف
meet of approval of	به تصویب ..... رسیدن
peaking	به قله رسیدن
handed down	به تواتر رسیدن
grow up	به سن بلوغ رسیدن
to turn out	به پایان رسیدن
go round	به همه رسیدن
peter	بپایان رسیدن
land vi	بزمین رسیدن
peak	به قله رسیدن
fetch up	به نتیجه رسیدن
cubes	بقوه سه رسیدن
matures	به حد کمال رسیدن
come down by inheritance	به ارث رسیدن
descend	به ارث رسیدن
forereach	فرا رسیدن
vanishing	به صفر رسیدن
to a greatness	به بزرگی رسیدن
to attain on's majority	بحدرشد رسیدن
to be approved	به تصویب رسیدن
to be duly punished for	به کیفر ..... رسیدن
to be late	دیر رسیدن
to come to a end	به پایان رسیدن
to come to a point	بنوک رسیدن
to come to an end	بپایان رسیدن
mature	به حد کمال رسیدن
descends	به ارث رسیدن
finish	به انتها رسیدن
reach an agreement	به توافق رسیدن
pull up with	به چیزی رسیدن
deduction	از کل به جزء رسیدن
run out	باخر رسیدن
receives	رسیدن پذیرفتن
strike oil	به نفت رسیدن
finishes	به انتها رسیدن
come about	بانجام رسیدن
receive	رسیدن پذیرفتن
fix	بحساب کسی رسیدن
to come upon a fortune	بدارایی یاثروت رسیدن
To attain position and wealth.	به مقام وثروت رسیدن
addle	رسیدن عمل امدن
overhauling	رسیدن به نفر جلو
To attain puberty.	بسن بلوغ رسیدن
overhauls	رسیدن به نفر جلو
overhauled	رسیدن به نفر جلو
overhaul	رسیدن به نفر جلو
fixes	بحساب کسی رسیدن
To go to someones rescues . To succour someone .	به فریاد کسی رسیدن
come round	بحال اول رسیدن
To be (come) of age.	بسن قانونی رسیدن
touch	رسیدن به متاثر کردن
touches	رسیدن به متاثر کردن
mail call	رسیدن نامه یا پست
means of attaining one'd end	وسیله رسیدن بمقصود
pull up	جلو افتادن رسیدن
achieving	رسیدن نائل شدن به
achieves	رسیدن نائل شدن به
achieved	رسیدن نائل شدن به
hulk	بزرگ بنظر رسیدن
achieve	رسیدن نائل شدن به
hulks	بزرگ بنظر رسیدن
to attain perfection	بحد کمال رسیدن
ladify	بپایه بانویی رسیدن
bloom	بکمال وزیبایی رسیدن
To get ones wish.	به آرزوی خود رسیدن
To readdress someones grievances.	بداد کسی رسیدن
amounts	بالغ شدن رسیدن
amounting	بالغ شدن رسیدن
To attain a high position in life.	درزندگی بجایی رسیدن
amounted	بالغ شدن رسیدن
amount	بالغ شدن رسیدن
qualifying	رسیدن به مرحله بعد
To get ones wish .	به آرزوی خود رسیدن
blooms	بکمال وزیبایی رسیدن
bloomed	بکمال وزیبایی رسیدن
to come to a conclusion	به نتیجه ایی رسیدن
catch	رسیدن به نفر جلو
to be over something	به پایان رسیدن چیزی
to come through	به هدف خود رسیدن
to pull through	به هدف خود رسیدن
gains	بهبودی یافتن رسیدن
have	رسیدن به جلب کردن
having	رسیدن به جلب کردن
gained	بهبودی یافتن رسیدن
meet someone half-way <idiom>	به توافق رسیدن با کسی
make sense <idiom>	معقول به نظر رسیدن