Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
Other Matches
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
It is for yours for keeps .
پیش خودت بماند ( مال خودت )
dude ranch
گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
کشور داری ملک داری
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
thyself
خودت
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
Take care of yourself!
مواظب خودت باش !
Dont be sI'lly .
خودت را لوس نکن
Don't be ridiculous!
خودت را مسخره نکن!
It's your own fault.
تقصیر خودت است.
Don't act like you were clueless!
خودت را به کوچه علی چپ نزن!
Why did you give away your business patern ?
چرا شریک خودت را لو دادی ؟
I dare you tell her yourself .
اگر مردی خودت به او بگو؟
You yourself said so.
تو خودت این حرف رازدی
Watch your health!
مواظب سلامتی خودت باش!
mind your own business
درفکر کار خودت باش
Roll the blanket round yourself.
پتو رابدور خودت بپیچ
shaslik
کباب
droppings
کباب
shashlik
کباب
kebabs
کباب
kabob
کباب
barbecues
کباب
kebab
کباب
barbecue
کباب
I dare you to tell him yourself .
اگر راست میگه خودت به اوبگه
Please oblige us by your presence .
با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
It wI'll be a feather in your cap .
هر گلی بزنی بسر خودت زدی
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
Get a move on!
خودت را تکان بده!
[اصطلاح روزمره]
It is your concern and yours alone. It is entirely up to you.
خودت می دانی وخودت ( خوددانی وخود )
You asked for it. You had it coming.
حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
Dont let on that you know.
بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
Pick on someone your own size.
برو با هم قدهای خودت طرف بشو
Dont let yourself get into bad habits.
به چیز های بد خودت راعادت نده
skewering
سیخ کباب
roasted
کباب کردن
skewers
سیخ کباب
skewer
سیخ کباب
roast
کباب کردن
skewered
سیخ کباب
grill
کباب کردن
roasts
کباب کردن
spit
سیخ کباب
barbecue
کباب کردن
broil
[American]
کباب کردن
grilling
گوشت کباب کن
cook out
[American]
کباب کردن
grill
گوشت کباب کن
stews
تاس کباب
stewing
تاس کباب
spits
سیخ کباب
stewed
تاس کباب
stew
تاس کباب
grills
گوشت کباب کن
irish stew
طاس کباب
Pity melted my heart .
دلم کباب شد
grid
کباب کردن
carbonado
کباب کردن
broils
کباب کردن
broiling
کباب کردن
broil
کباب کردن
grids
کباب کردن
broiled
کباب کردن
Watch yourself up on the roof.
مواظب خودت روی پشت بام باش.
It is for your own ears.
پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
It is yours for keeps .
این برای همیشه پیش خودت باشد
You yourself suggested it , didt you ?
مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
roasting jack
سیخ کباب گردنده
To torment ( girll ) someone .
کسی را کباب کردن
skewers
بسیخ کباب زدن
skewer
بسیخ کباب زدن
skewering
بسیخ کباب زدن
skewered
بسیخ کباب زدن
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
rob the cradle
<idiom>
دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
He intended to do good but was put to torture .
<proverb>
آمد ثواب کند کباب شد .
stewpan
قابلمه تاس کباب پزی
skewers
هر چیزی شبیه سیخ کباب
carbonado
قطعه گوشت کباب کرده
skewer
هر چیزی شبیه سیخ کباب
barbecued
کباب شده روی منقل
skewering
هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewered
هر چیزی شبیه سیخ کباب
grilling
روی سیخ یا انبر کباب کردن
barbecued chicken
مرغ کباب شده روی منقل
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
spitchc
کباب مار ماهی قاش کرده
rotisserie
چرخ دوارجهت کباب کردن مرغ
grill
روی سیخ یا انبر کباب کردن
sizzled
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle
صدای سوختن کباب روی اتش
grills
روی سیخ یا انبر کباب کردن
sizzles
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling
صدای سوختن کباب روی اتش
skewering
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewered
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewer
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewers
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
turnspit
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
gridiron
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
capitalism
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
The fire is fit to roast the meat.
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
former
جلوی
frontward
جلوی
feont
جلوی
prior
پیشین جلوی
fore
جلوی قایق
before my very eyes
جلوی چشمهایم
fore
جلوی درجلو
forward
جلوی گستاخ
sincipital
واقع در جلوی سر
in the way
جلوی راه
forwarded
جلوی گستاخ
at the fore
در جلوی کشتی
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
camber
انحنای جلوی اسکی
cambers
انحنای جلوی اسکی
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
afterleech
بادبان جلوی قایق
decked
سکوی جلوی تانک
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
prowords
کلمات جلوی جملات
head sail
بادبان جلوی دکل
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
decks
سکوی جلوی تانک
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
deck
سکوی جلوی تانک
bows
قسمت جلوی قایق
anticum
جرز جلوی معبد
bowing
قسمت جلوی قایق
bowed
قسمت جلوی قایق
bow
قسمت جلوی قایق
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
forward echelon
رده جلوی نبرد
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
forward area
منطقه جلوی رزم
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
foresheets
فضای جلوی قایق
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
If so, you've only yourself to blame.
اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
Act your age
[and not your shoe size]
!
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com