Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
escapism
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
Other Matches
au fait
آشنا به واقعیات
mimesis
تقلید هنر از واقعیات
boycott
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
Dont meddle in my affairs .
درکارهای من فضولی نکن
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
finance
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
lams
فرار کردن گریختن فرار
lam
فرار کردن گریختن فرار
lamming
فرار کردن گریختن فرار
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
politic
سیاسی نماینده سیاسی
forearance
خودداری
continence
خودداری
composure
خودداری
self-possession
خودداری
self-control
خودداری
abstinence
خودداری
self command
خودداری
equanimity
خودداری
forbearance
خودداری
abstentions
خودداری
abstention
خودداری
self control
خودداری
self possession
خودداری
dishonored
خودداری از پرداخت
dishonoured
خودداری از پرداخت
abstained
خودداری کردن
dishonours
خودداری از پرداخت
abstain
خودداری کردن
dishonouring
خودداری از پرداخت
dishonour
خودداری از پرداخت
abstains
خودداری کردن
abstaining
خودداری کردن
dishonors
خودداری از پرداخت
dishonoring
خودداری از پرداخت
restraints
نگهداری خودداری
restraint
نگهداری خودداری
forborne
خودداری کردن
forbore
خودداری کرد
keep up
خودداری کردن
self control
قوه خودداری
hold in
خودداری کردن
geuk gei
خودداری کردن
withold
خودداری کردن از
holdouts
خودداری از بازی
holdout
خودداری از بازی
to abstain from something
خودداری
[ازدادن رای ]
keep a straight face
از خنده خودداری کردن
abstentions
خودداری ازدادن رای
self repression
مسک نفس خودداری
sit out
خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
abstention
خودداری ازدادن رای
to look back
از پیشرفت خودداری کردن
conscientious objection
خودداری از خدمت سربازی
receded
عقب کشیدن خودداری کردن از
withholding
مضایقه داشتن خودداری کردن
withhold
مضایقه داشتن خودداری کردن
withheld
مضایقه داشتن خودداری کردن
withholds
مضایقه داشتن خودداری کردن
contained
شامل بودن خودداری کردن
recede
عقب کشیدن خودداری کردن از
hold out
حاکی بودن از خودداری کردن از
receding
عقب کشیدن خودداری کردن از
recedes
عقب کشیدن خودداری کردن از
contain
شامل بودن خودداری کردن
abstained
خودداری داوران ازدادن رای
abstaining
خودداری داوران ازدادن رای
abstain
خودداری داوران ازدادن رای
contains
شامل بودن خودداری کردن
abstains
خودداری داوران ازدادن رای
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
saving
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
prohibition
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
escaping
فرار
bridge escape
فرار از پل
escapes
فرار
loup
فرار
escapement
فرار
scape
فرار
leg bail
فرار
evasive
فرار
subtile
فرار
escape
فرار
to take flight
فرار
transgressor
فرار و
escaped
فرار
defection
فرار
drive
فرار گل زن
mercurial
فرار
breakaway
فرار
volatile
فرار
drives
فرار گل زن
politico
سیاسی
politicos
سیاسی
socio political
سیاسی
diplomatic
سیاسی
political
سیاسی
jailbreaks
فرار از زندان
jailbreak
فرار از زندان
volatile file
پرونده فرار
skedaddle
فرار کردن
volatile file
فایل فرار
to run away
فرار کردن
escape mechanism
وسیله فرار
skip of the mat
فرار از تشک
trailing edge
لبه فرار
volatile memory
حافظه فرار
volatile storage
حافظه فرار
volatile compound
ترکیب فرار
escapologists
اهل فرار
bolt-holes
راه فرار
bolt-hole
راه فرار
volatility product
محصول فرار
escapologist
اهل فرار
volatility product
فراورده فرار
scudding
فرار از باد
fugitives
ناپایدار فرار
guy
فرار گریز
guys
فرار گریز
fugitive
ناپایدار فرار
flyaway
فرار فراری
volatile storage
انباره فرار
I made good my escape .
موفق به فرار شد
escape
فرار کردن
luft
خانه فرار
centrifugal
فرار از مرکز
capital flight
فرار سرمایه
fled
فرار کرده
postern
راه فرار
escaping
گریز فرار
escape hatch
دریچه فرار
nonvolatile
غیر فرار
loup
فرار کردن
escape trunk
دهلیز فرار
escape velocity
سرعت فرار
flight of capital
فرار سرمایه
fugitively
بطور فرار
fugitiveness
تمایل به فرار
get away
فرار برو
escapism
فلسفه فرار
hot money
پول فرار
escaping
فرار از خاک
scape
وسیله فرار
escaped
فرار کردن
scape
فرار کردن
escape
گریز فرار
escape
فرار از خاک
tax evasion
فرار از مالیات
scape of molecules
فرار ملکول ها
escaped
فرار از خاک
getaway
گریز فرار
escaping
فرار کردن
getaways
گریز فرار
escapes
گریز فرار
escapes
فرار از خاک
escapes
فرار کردن
escaped
گریز فرار
escapable
فرار کردنی
to run off
فرار کردن
flee
فرار کردن
fleeing
فرار کردن
flees
فرار کردن
to run away
فرار کردن
to elope
فرار کردن
scarpers
فرار کردن
scarpering
فرار کردن
scarpered
فرار کردن
scarper
فرار کردن
abscond
فرار کردن
desertion
فرار بیوفایی
desertion
فرار از خدمت
brain drain
فرار مغزها
get away
<idiom>
فرار کردن
absconds
فرار کردن
absconded
فرار کردن
absconding
فرار کردن
recoupment
خودداری از پرداخت دین به علت وجود علت قانونی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
diplomatic relations
روابط سیاسی
asylums
حق پناهندگی سیاسی
asylum
حق پناهندگی سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com