Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (8 milliseconds)
English
Persian
forbore
خودداری کرد
Search result with all words
forborne
خودداری کردن
equanimity
خودداری
escapism
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
restraint
نگهداری خودداری
restraints
نگهداری خودداری
abstinence
خودداری
abstention
خودداری
abstention
خودداری ازدادن رای
abstentions
خودداری
abstentions
خودداری ازدادن رای
forbearance
خودداری
totem
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
prohibition
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
recede
عقب کشیدن خودداری کردن از
receded
عقب کشیدن خودداری کردن از
recedes
عقب کشیدن خودداری کردن از
receding
عقب کشیدن خودداری کردن از
forbear
امساک کردن خودداری کردن از
forbears
امساک کردن خودداری کردن از
dishonored
خودداری از پرداخت
dishonoring
خودداری از پرداخت
dishonors
خودداری از پرداخت
dishonour
خودداری از پرداخت
dishonoured
خودداری از پرداخت
dishonouring
خودداری از پرداخت
dishonours
خودداری از پرداخت
withheld
مضایقه داشتن خودداری کردن
withhold
مضایقه داشتن خودداری کردن
withholding
مضایقه داشتن خودداری کردن
withholds
مضایقه داشتن خودداری کردن
contain
شامل بودن خودداری کردن
contained
شامل بودن خودداری کردن
contains
شامل بودن خودداری کردن
composure
خودداری
self-possession
خودداری
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
abstain
خودداری کردن
abstain
خودداری داوران ازدادن رای
abstained
خودداری کردن
abstained
خودداری داوران ازدادن رای
abstaining
خودداری کردن
abstaining
خودداری داوران ازدادن رای
abstains
خودداری کردن
abstains
خودداری داوران ازدادن رای
saving
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
self-control
خودداری
arrest of judgment
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
conscientious objection
خودداری از خدمت سربازی
continence
خودداری
forearance
خودداری
geuk gei
خودداری کردن
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
hold in
خودداری کردن
hold out
حاکی بودن از خودداری کردن از
keep a straight face
از خنده خودداری کردن
keep up
خودداری کردن
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
recoupment
خودداری از پرداخت دین به علت وجود علت قانونی
self command
خودداری
self control
خودداری
self control
قوه خودداری
self possession
خودداری
self repression
مسک نفس خودداری
sit out
خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
to look back
از پیشرفت خودداری کردن
withold
خودداری کردن از
holdout
خودداری از بازی
holdouts
خودداری از بازی
to abstain from something
خودداری
[ازدادن رای ]
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com