Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
pontify
خودرا مقدس نمودن
Other Matches
halidom
چیز مقدس جای مقدس
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to rangeoneself
خودرا
heavenly minded
مقدس
prayerful
مقدس
sanctimonious
مقدس
saintly
مقدس
inviolable
مقدس
sanctified
مقدس
hallowed
مقدس
venerable
مقدس
holy
مقدس
holier
مقدس
holiest
مقدس
sacrosanct
مقدس
numinous
مقدس
saints
مقدس
saint
مقدس
sacred
مقدس
to dress up
خودرا اراستن
to suppress one's propensities
خودرا فرونشاندن
to a onself
خودرا اراستن
he pretended to be asleep
خودرا بخواب زد
to d. oneself up
خودرا گرفتن
hagiology
ادبیات مقدس
hallow
مقدس کردن
halidome
جای مقدس
tartufe
خشکه مقدس
saint
مقدس شمردن
halidome
چیز مقدس
scriptures
کتاب مقدس
scripture
کتاب مقدس
sacred books
کتابهای مقدس
relics
اثار مقدس
tartufe
مقدس ریایی
St
مخفف مقدس
relic
اثار مقدس
sanctuaries
جایگاه مقدس
sanctuary
جایگاه مقدس
saints
مقدس شمردن
shrines
جای مقدس
holyday
روز مقدس
innocent
مبرا مقدس
sacred places
جاهای مقدس
sancify
مقدس شمردن
sanctified airs
مقدس نمایی
holy legislator
شارع مقدس
sanctimoniousness
مقدس نمایی
sanctimony
مقدس نمایی
st.michael
پطرس مقدس
stoup
قدح اب مقدس
holily
بطور مقدس
tartuffe
مقدس ریایی
tartuffe
خشکه مقدس
the holy
کتاب مقدس
shrine
جای مقدس
Holy Father
پدر مقدس
Mashhad
هر مقدس مشهد
SS
مخفف مقدس
moralistic
خشکه مقدس
Holy Weeks
هفتهی مقدس
sanctimonious
مقدس نما
Holy Week
هفتهی مقدس
Holy Writ
کتاب مقدس
dedication cross
صلیب مقدس
Holly Sepulchre
مقبره مقدس
fiestas
روز مقدس
the Holy Trinity
تثلیت مقدس
fiesta
روز مقدس
back-pedalled
حرف خودرا پس گرفتن
back-pedal
حرف خودرا پس گرفتن
flatten
روحیه خودرا باختن
back-pedalling
حرف خودرا پس گرفتن
flattens
روحیه خودرا باختن
back-pedals
حرف خودرا پس گرفتن
to compromise oneself
خودرا مظنون یا رسواکردن
off one's chest
<idiom>
خودرا خالی کردن
to busy oneself
خودرا مشغول کردن
to breakin
خودرا داخل کردن
to boure one's way
راه خودرا بزوربازکردن
To step aside . to shy from . To withdraw .
خودرا کنا رکشیدن
self assertion
خودرا جلو اندازی
mince
حرف خودرا خوردن
To go through fire and water.
خودرا به آب وآتش زدن
to express one self
مقاصد خودرا فهماندن
he betray himself
او خودرا رسوا ساخت
to a. one selt
انتقام خودرا کشیدن
to a one's right
حق خودرا ادعایامطالبه کردن
insconce
خودرا جای دادن
one's accomplice
همدست خودرا لودادن
to try one's luck
بخت خودرا ازمودن
topull oneself together
خودرا جمع کردن
to show ones cards
قصد خودرا اشکارکردن
to slake one's revenge
انتقام خودرا گرفتن
to pay one's way
خرج خودرا دراوردن
to sow one's wild oats
چل چلی خودرا کردن
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
minces
حرف خودرا خوردن
to veil oneself
روی خودرا پوشاندن
to sun one self
خودرا افتاب دادن
to plume oneself
با پیرایه خودرا اراستن
sanctum
قدس جایگاه مقدس
religiosity
خشکه مقدس بودن
biblical
مطابق کتاب مقدس
bibliolatry
پرستش کتاب مقدس
biblical
وابسته به کتاب مقدس
sacredly
بطور مقدس یا محترم
postil
تفسیر کتاب مقدس
pali
زبان مقدس بودائیان
it say in the bible that
در کتاب مقدس میگوید
hermeneutic
ایین تفسیرکتاب مقدس
mitsvot
حکم کتاب مقدس
mitzvah
حکم کتاب مقدس
guaiacum
عودالانبیاء درخت مقدس
anointment
تقدیس با روغن مقدس
altar-table
میز مقدس در کلیسا
To play ones part .
نقش خودرا بازی کردن
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
hold one's own
موقعیت خودرا حفظ کردن
hold one's ground
موقعیت خودرا حفظ کردن
say one's piece
<idiom>
آشکارا نظر خودرا گفتن
wrathful
عشق یا کینه خودرا اشکارکردن
underplaying
دست خودرا ادا نکردن
underplayed
دست خودرا ادا نکردن
take in stride
<idiom>
خودرا به باد سرنوشت دادن
get out of hand
<idiom>
کنترل خودرا از دست دادن
To set ones watch .
ساعت خودرا میزان کردن
do one's best
<idiom>
تمام تلاش خودرا کردن
underplay
دست خودرا ادا نکردن
for all one is worth
<idiom>
تمام سعی خودرا کردن
to use one's d.
عقل یا نظر خودرا بکاربردن
underplays
دست خودرا ادا نکردن
to play one's role
وفیفه خودرا انجام دادن
to lay down ones arms
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
go to pieces
<idiom>
کنترل خودرا از دست دادن
to recover damages
خسارت خودرا جبران کردن
to declare oneself
قصد خودرا افهار کردن
to detain one's due
بدهی خودرا نگه داشتن
to protrude one's tongue
زبان خودرا بیرون انداختن
to keep the wolf from the door
خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
to givein one's a.
موافقت خودرا اعلام کردن
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
to change one's course
خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
o bey your parents
والدین خودرا اطاعت کنید
to play possum
خودرا بنا خوشی زدن
To set ones hopes on something.
امید خودرا به چیزی بستن
to stay one's stomach
شکم خودرا اندکی سیرکردن
to stand to one's duty
وفیفه خودرا انجام دادن
to addict oneself
عادت کردن خودرا معتادکردن
to cut ones way
راه خودرا ازموانع بازکردن
to serve one's term
خدمت خودرا انجام دادن
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
to
مادریک کلمه مقدس است
People of the Book
پیروان کتاب مقدس
[ دین]
midrash
تفسیر کتاب مقدس یهود
feretory
[صندوق آثار مقدس کلیسا]
bibles
بطورکلی هر رساله یاکتاب مقدس
hermeneutics
علم یا ایین تفسیرکتاب مقدس
it is said in the bible that
در کتاب مقدس می گوید یامینویسد که
vedic
وابسته به وداکتاب مقدس هندو
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
buretto
تنگ مخصوص شراب مقدس
buret
تنگ مخصوص شراب مقدس
apis
گاو مقدس مصریان قدیم
scriptural
مطابق متن کتاب مقدس
bible
بطورکلی هر رساله یاکتاب مقدس
martinmas
جشن مارتین مقدس در 11نوامبر
lignum vitae
درخت مقدس خشب الانبیاء
veda
کتاب مقدس باستانی هند
to carry oneself
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
slosh
خودرا بالجن وگل ولای الودن
sloshes
خودرا بالجن وگل ولای الودن
to a oneself
خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
sloshing
خودرا بالجن وگل ولای الودن
to bridle one's anger
خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
to d. a way one's time
وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
to calculate on
فرض خودرا روی چیزی بنانهادن
show him your ticket
بلیط خودرا باو نشان دهید
he lost his reason
عقل یا هوش خودرا ازدست داد
turn kings evidence
شرکای جرم و همدستان خودرا لو دادن
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
to perform one's oromise
پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
To extend the scope of ones activities .
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
credence
[قفسه یا میز در حرم مقدس کلیسا]
vulgate
نسخه لاتین قدیمی کتاب مقدس
zion
کوه مقدس اورشلیم قوم اسرائیل
i saw this p in the scripture
این فقره را در کتاب مقدس دیدم
it say in the bible that
درکتاب مقدس گفته شده است
lectionary
ایات منتخبه یا قسمتی از کتاب مقدس
lector
قاری کتاب مقدس در کلیسای کاتولیک
enshrine
ضریح ساختن مقدس وگرامی داشتن
revised version
ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
biblicism
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
to lick one's
لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
to take up one'sindentures
سند شاگردی خودرا در پایان خدمت پس گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com